وسوسه🍫🔥
وسوسه🍫🔥
•❥•--------- 💙•---------•❥•
#پارت۲
چشم هام و گرد کردم و با جنون آنی که بهم دست داده بود همونطوری خمیده بلند شدم.
خیلی ازم دور نبود و بهش رسیدم.
دستم و بلند کردم و سیلی توی صورتش زدم.
توی صورت مردی به اسم آرمین ماجد!
من با درد نگاش می کردم و اون با حرص.
طولی نکشید که اون روی وحشی و درندهش بلند شد.
تا به خودم اومدم با ضربه ی دستش وسط اتاق پهن شدم و صدای جیغی که از درد کشیدمم بلند شد.
_آخ...الهی بمیری آرمین...بمیری....بمیری...ک..ثافت
راهی که داشت می رفت رو برگشت.
خم شد روی صورتم و با اون دست های بزرگ لعنتیش چونم رو گرفت.
_بفهم...بفهم چی از دهنت در میاد نهال!
اگه می خوای بدبختت نکنم و واسه اون بابات نفرستمت پس ببند دهنتو.
به زور ولم کرد و باز هم دست از نیش و کنایش برنداشت.
_دختر سروگوش بسته ای نبودی.
با یه اشاره ول شدی توی بغ//لم.
پوزخند زد:
_حالام گمشو از خونم برو بیرون.
چون دیگه چیزی نداری که برام جالب باشه.
یه دختریت داشتی که حالا اونم نداری!
•❥•--------- 💙•---------•❥•
#پارت۲
چشم هام و گرد کردم و با جنون آنی که بهم دست داده بود همونطوری خمیده بلند شدم.
خیلی ازم دور نبود و بهش رسیدم.
دستم و بلند کردم و سیلی توی صورتش زدم.
توی صورت مردی به اسم آرمین ماجد!
من با درد نگاش می کردم و اون با حرص.
طولی نکشید که اون روی وحشی و درندهش بلند شد.
تا به خودم اومدم با ضربه ی دستش وسط اتاق پهن شدم و صدای جیغی که از درد کشیدمم بلند شد.
_آخ...الهی بمیری آرمین...بمیری....بمیری...ک..ثافت
راهی که داشت می رفت رو برگشت.
خم شد روی صورتم و با اون دست های بزرگ لعنتیش چونم رو گرفت.
_بفهم...بفهم چی از دهنت در میاد نهال!
اگه می خوای بدبختت نکنم و واسه اون بابات نفرستمت پس ببند دهنتو.
به زور ولم کرد و باز هم دست از نیش و کنایش برنداشت.
_دختر سروگوش بسته ای نبودی.
با یه اشاره ول شدی توی بغ//لم.
پوزخند زد:
_حالام گمشو از خونم برو بیرون.
چون دیگه چیزی نداری که برام جالب باشه.
یه دختریت داشتی که حالا اونم نداری!
۱.۱k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.