شبی دختر مسلمان در خیابان به سمت خانه پیاده می رفت.
شبی دختر مسلمان در خیابان به سمت خانه پیاده می رفت.
پس از مدتی متوجه شد که مردی با ژاکت کلاه دار که سعی در پنهان نمودن چهره اش می کند او را تعقیب می کند بسیار وحشت زده شد و شروع کرد به خواندن آیة الکرسی و اذکار اسماء خداوند تا به خیر گذشت و دختر سلامت به خانه رسید.
ولی فردای آن روز در اخبار شنید که دیشب دختری در همان محل و همان ساعت شب تجاوز شده و جسد دختر در میان دو ساختمان پیدا کرده اند .
پلیس از مردم خواست که اگر کسی شاهد است به اداره پلیس برود تا قاتل را شناسایی کند . دختر به اداره پلیس می رود و ماجرا را با آنها در میان می گذارد و از بین ۸ مردی که صف کشیده بودند دختر از پشت آینه دوطرفه قاتل را شناسایی می کند و بعد پلیس از قاتل می پرسد که در همان شب یک دختر با حجاب را تعقیب می کردی چرا به او حمله نکردی؟
قاتل گفت : من ترسیدم چون دو مرد هیکل دار با او راه می رفتند ...
معجـــزاتی از آیــة الڪرسی
پس از مدتی متوجه شد که مردی با ژاکت کلاه دار که سعی در پنهان نمودن چهره اش می کند او را تعقیب می کند بسیار وحشت زده شد و شروع کرد به خواندن آیة الکرسی و اذکار اسماء خداوند تا به خیر گذشت و دختر سلامت به خانه رسید.
ولی فردای آن روز در اخبار شنید که دیشب دختری در همان محل و همان ساعت شب تجاوز شده و جسد دختر در میان دو ساختمان پیدا کرده اند .
پلیس از مردم خواست که اگر کسی شاهد است به اداره پلیس برود تا قاتل را شناسایی کند . دختر به اداره پلیس می رود و ماجرا را با آنها در میان می گذارد و از بین ۸ مردی که صف کشیده بودند دختر از پشت آینه دوطرفه قاتل را شناسایی می کند و بعد پلیس از قاتل می پرسد که در همان شب یک دختر با حجاب را تعقیب می کردی چرا به او حمله نکردی؟
قاتل گفت : من ترسیدم چون دو مرد هیکل دار با او راه می رفتند ...
معجـــزاتی از آیــة الڪرسی
۳.۲k
۰۳ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.