سناریو هانما ☆
هانما :
به عنوان دوست پسر ♡
وقتی باهاش قهری
ا/ت :( گمشو از اتاقم بیرون )
هانما :(عااا بیبی گرل کاری نکن روی هاتم رو نشون بدم پس بهتره آشتی کنی)
ا/ت : (ولم کن شوجی )
هانما : (الان ت منو با فامیلی صدا زدی گرل؟! )
ا/ت :( انقد منو بیبی گرل صدا نکن ! )
هانما میکوبتت به دیوار و تو گوشت میگه( باشه ... بیبی گرل ...)
تو مور مورت میشه و گوشتو میگیری
هانما با نیشخند میگه :( چی شد گرل ؟ )
هانما میخواست کارشو تکرار کنه که تو گفتی :( باشه فقط تمومش کننن)
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
وقتی پیش دوستات هستی :
توی مهمونی بودید خیلی جمع بزرگی نداشتید دوستای صمیمی بودید ولی همه دختر بودید که همراه یکی اومده بودید تو فکر کردی منظور دوستت از همراه ، یه پسره ولی همه با یه دختر اومده بودند ....
هانما که فهمید ضایع شدی کرمش گرفت و خب هانما وقتی بخواد کاری کنه کسی نمیتونه جلو شو بگیره توی طول مهمونی وقتی میخواست صدات کنه میگفت بیب.. اوه ببخشید ا/ت و خب این رو داد میزد و تو اب میشدی دوستاتم که سوژه کن بودند
دوستت :( راستی ا/ت این کیه که اوردیش ؟ )
ا/ت :( ها این خب این چیزه دوستمه دیگه )
هانما :( هوممم ناراحتم نکن ا/ت من فقط برات یه دوست ساده ام ؟)
ا/ت زد به شکم هانما چون قدش به بازوش نمیرسید 😂💔
هانما ساکت شد بالاخره مهمونی تموم شد تو ماشین بودید که هانما گفت :( فک کنم دوستات روم کراشن 😎)
ا/ت :( اونا بی جا کردن 💢)
هانما :( اوه اوه بیبی گرلم غیرتی شد )
ا/ت :( اوروساییی 💢 )
□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□
وقتی ناراحتی :
داشتی گریه میکردی تو اتاقت که هانما بهت زنگ زد:
هانما :( های گرلللل)
ا/ت با صدای گرفته : ( هایی خوبی ...)
هانما :( داشتی گریه میکردی ؟)
ا/ت :( چی نه!)
هانما :( بیبی به من دروغ نگو بگو کی اذیتت کرده فردا جنازشو تحویل بگیر )
ا/ت :( اگه گفتم باید واقعا اون آدمو بکشی میکشیش؟)
هانما :( چرا که نه گرل )
ا/ت :(خب اون شخص اسمش ا/ت هست )
هانما :( هعی الان میام ببینم چی شده )
هانما اومد خونت از اونجایی که کلید خونت رو داره خودش درو وا کرد
هانما تکیه داد به در و گفت :( خب بگو ببینم چی شده ؟)
درحالی که سرتو لای پاهات گرفته بودی گفتی :( مگه نگفتی کسی که اذیتم کرده رو میکشی خوب اون خودمم حالا منو بکش دیگه ...)
هانما اومد کنارت بغلت کرد تو رو به زور نشوند رو پاش و صورتتو گرفت سمت خودش : هانما :( گرل خیلی داری به خودت توهین میکنی !)
ا/ت :( بزارم پایین لطفا )
هانما :( نه ... تا نگی چی کار کردی ولت نمیکنم )
ا/ت :( نمیدونم چمه همه دوستام ازم سو استفاده کردن و بعد ولم کردن الان هیچ کسو ندارم ...)
هانما :( من برا تو شبیه جوکم آیا )
ا/ت :( هانما مسخره نکن منظورت چیه ؟)
هانما :( منظورم اینکه بجای همه دوستات و کل دنیا دوست دارم گرل پس ناراحت نباش حالا هم آماده شو میخوایم با کیساکی بریم بیرون )
ا/ت :( من نمیام )
هانما :( پس به زور میبرمت )
ا/ت :( نمیتونی من سنگینم )
هانما :( حالا مثلا من چطوری نمیتونم یه دختر 49 کیلویی رو بلند کنم ؟)
ا/ت :( نمیدونم ...)
هانما بلندت میکنه و میگه :( چقدر سبکی )
ا/ت :( بزارم پاییینننن)
هانما :( نخیر تازه یه روش جدید کرم ریختن یاد گرفتم ) *نیشخند*
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
خب امید وارم خوشتون اومده باشه :)
به عنوان دوست پسر ♡
وقتی باهاش قهری
ا/ت :( گمشو از اتاقم بیرون )
هانما :(عااا بیبی گرل کاری نکن روی هاتم رو نشون بدم پس بهتره آشتی کنی)
ا/ت : (ولم کن شوجی )
هانما : (الان ت منو با فامیلی صدا زدی گرل؟! )
ا/ت :( انقد منو بیبی گرل صدا نکن ! )
هانما میکوبتت به دیوار و تو گوشت میگه( باشه ... بیبی گرل ...)
تو مور مورت میشه و گوشتو میگیری
هانما با نیشخند میگه :( چی شد گرل ؟ )
هانما میخواست کارشو تکرار کنه که تو گفتی :( باشه فقط تمومش کننن)
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
وقتی پیش دوستات هستی :
توی مهمونی بودید خیلی جمع بزرگی نداشتید دوستای صمیمی بودید ولی همه دختر بودید که همراه یکی اومده بودید تو فکر کردی منظور دوستت از همراه ، یه پسره ولی همه با یه دختر اومده بودند ....
هانما که فهمید ضایع شدی کرمش گرفت و خب هانما وقتی بخواد کاری کنه کسی نمیتونه جلو شو بگیره توی طول مهمونی وقتی میخواست صدات کنه میگفت بیب.. اوه ببخشید ا/ت و خب این رو داد میزد و تو اب میشدی دوستاتم که سوژه کن بودند
دوستت :( راستی ا/ت این کیه که اوردیش ؟ )
ا/ت :( ها این خب این چیزه دوستمه دیگه )
هانما :( هوممم ناراحتم نکن ا/ت من فقط برات یه دوست ساده ام ؟)
ا/ت زد به شکم هانما چون قدش به بازوش نمیرسید 😂💔
هانما ساکت شد بالاخره مهمونی تموم شد تو ماشین بودید که هانما گفت :( فک کنم دوستات روم کراشن 😎)
ا/ت :( اونا بی جا کردن 💢)
هانما :( اوه اوه بیبی گرلم غیرتی شد )
ا/ت :( اوروساییی 💢 )
□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□
وقتی ناراحتی :
داشتی گریه میکردی تو اتاقت که هانما بهت زنگ زد:
هانما :( های گرلللل)
ا/ت با صدای گرفته : ( هایی خوبی ...)
هانما :( داشتی گریه میکردی ؟)
ا/ت :( چی نه!)
هانما :( بیبی به من دروغ نگو بگو کی اذیتت کرده فردا جنازشو تحویل بگیر )
ا/ت :( اگه گفتم باید واقعا اون آدمو بکشی میکشیش؟)
هانما :( چرا که نه گرل )
ا/ت :(خب اون شخص اسمش ا/ت هست )
هانما :( هعی الان میام ببینم چی شده )
هانما اومد خونت از اونجایی که کلید خونت رو داره خودش درو وا کرد
هانما تکیه داد به در و گفت :( خب بگو ببینم چی شده ؟)
درحالی که سرتو لای پاهات گرفته بودی گفتی :( مگه نگفتی کسی که اذیتم کرده رو میکشی خوب اون خودمم حالا منو بکش دیگه ...)
هانما اومد کنارت بغلت کرد تو رو به زور نشوند رو پاش و صورتتو گرفت سمت خودش : هانما :( گرل خیلی داری به خودت توهین میکنی !)
ا/ت :( بزارم پایین لطفا )
هانما :( نه ... تا نگی چی کار کردی ولت نمیکنم )
ا/ت :( نمیدونم چمه همه دوستام ازم سو استفاده کردن و بعد ولم کردن الان هیچ کسو ندارم ...)
هانما :( من برا تو شبیه جوکم آیا )
ا/ت :( هانما مسخره نکن منظورت چیه ؟)
هانما :( منظورم اینکه بجای همه دوستات و کل دنیا دوست دارم گرل پس ناراحت نباش حالا هم آماده شو میخوایم با کیساکی بریم بیرون )
ا/ت :( من نمیام )
هانما :( پس به زور میبرمت )
ا/ت :( نمیتونی من سنگینم )
هانما :( حالا مثلا من چطوری نمیتونم یه دختر 49 کیلویی رو بلند کنم ؟)
ا/ت :( نمیدونم ...)
هانما بلندت میکنه و میگه :( چقدر سبکی )
ا/ت :( بزارم پاییینننن)
هانما :( نخیر تازه یه روش جدید کرم ریختن یاد گرفتم ) *نیشخند*
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
خب امید وارم خوشتون اومده باشه :)
۲۵.۲k
۰۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.