part 2

ات ویو
وقتی بیدار شدم دیگه تو اون کوچه نبودم و از این خوشحال بودم.
ولی به صدای دستگاهای که اطرافم بودن دورو و ورمو نگاهی انداختم که دستگاه های زیادی رو دیدم و متوجه حضورم داخل بیمارستان شدم.بعد از چند دقیقه کسی که روپوش سفید دکتری تنش بود اومد داخل.
از حق نگذریم خدایی جذاب بود.
به سمتم اومد و داشت وضعیت و چک میکرد.
کوک:کسیو نداری؟
ات:هومم نه توی یه حادثه از دست دادمشون
کوک:متاسفم ولی پس کی میخواد پول این عملو بده
ات:هوم؟
کوک:بیمارستان میخواد به پلیس زنگ بزنه
ات:واییی من چی..چیکار کنم
کوک:دو تا راه داری
ات:بفرمایید
کوک:۱ یا با من میای و کلا پیش من زندگی میکنی و میشی خدمتکار خونم یا پلیسا میبرنت زندان
ات:اخههه خدمتکار
کوک:انتخاب خودته و نشس رو تخت و دستشو و گذاشت روی دستم :ولی راه اول منطقی تره
شاید ظاهر کیوت و بامزه ای داشت ولی درونش یه کی دیگه بود.
حتما راه اول که به خونه ی اون رفتن بود منطقی تر بود ولی باید خدمتکارش بشم اخه
ات:او...اوکی
کوک:هوم خوبه وقتی مرخص شدی با هم میریم خونه و البته من جونگ کوکم ک میتونی کوک صدام‌کنی.
ات:من....
کوک:اتی لی ات و ۲۳ سالته و تنها زندگی‌میکنی
ات:از کجا میدونی
کوک:من همه چیو‌میدونم