چند پارتی ران~۶

ران این حرفارو کنار گوش تاکارا گف و رف سراغ گردنش و شروع کرد به مکیدنش
تاکارا:آ‍..آخ ران ن‍..نه
ران:هیس آروم باش.. اگه همینطوری با اون چشای درشتو گونه های سرخت بهم زل بزنی ممکنه وحشی تر بشما(حالت مستی و چشای خمار)
تاکارا چشاشو از چشای ران میدزده و میگه..
ینی ممکنه از اون کارا هم با من بکنی؟(لرزش صدا)
ران:(خنده) از کدوم کارا شیطون؟
تاکارا:همون کارا که مامان باباها برای بچه دأر شدن انجام میدن دیگه(لبو شدنننن،خجالت)
ران:نه دخترم من قرار نیس از اون کارا باهات بکنم مگر اینکه خودت دلت بخواد از بابایی حامله بشی.. تو اینو میخوای؟(خنده باچشای خمار)
تاکارا:معلومه که نه عهه(دست پاچه شدن)
ران:اوم خوبه ولی چند تا چیز هس که باید بهت بگم شما از این به بعد به غیر بابایی با هیچکس از این خونه خیلی صمیمی نمیشی حتی ریندو.. باشه؟
تاکارا:چرا؟
ران:چرا؟ چون وقتی بابایی عصبی بشه ممکنه نتونه خودشو کنترل کنه و ی کارایی بکنه که آخرش تو با گریه به بغلش پناه بیاری..(صدای خمار)
تاکارا:(خنده جهت تمسخر) آخه ی نربودن متحرکی مثل تو چطور میخواد گریه ی منو در بیاره
ران:میخوای امتحانش کنیم کوچولو؟(حرص)
تاکارا:امتحانش کنیم اره..

بچهااااا پارتا کوتاهن عصابم خورد میشهههه😑