◉َღ彡چند پآرتـی باکـوگو彡ღ◉
◉َღ彡چند پآرتـی باکـوگو彡ღ◉
༻ا/ت_باگوکو⚡💥
میدوریا:چ...چی؟من نه بابا م...من اصن کاری نکردم(چشمای قلمبه)
باکوگو: خفه شو نفله حقته بمیری،جرعتشو نداری از ۱ متری یو.ای رد بشی فهمیدی؟
ا/ت: باکوگو...باکوگووو داری چیکار میکنی ولش کن
ا/ت پای باکوگو که روی میدوریا بود برداشت و خود باکوگو رو کشید سمت خودش
باکوگو: داری چه غلطی میکنییی ؟نکنه هوس مرگ کردی
ا/ت:میدونی که دستم بهت بخوره مردی!
باکوگو یقه ا/ت رو گرفت و گفت
باکوگو:اتفاقا توهم باید بدونی چون دختری بهت سخت نمیگیرم،فکر نکن چون دوست بچگیم بودی بهت اسون میگیرم نه!(بم،اروم)
.............................
فلش بک به ۸ سال پیش
ا/ت:باکوگو خوشحالم که به کوست رسیدی،اون خیلی خفنه(بچه گونه)
باکوگو: میدونم که خیلی خفنه(با اعتماد بنفس),کوسه تو چیه؟
``اینجا اولین بار بود که ا/ت با باکوگو حرف میزد``
ا/ت:کوسه من..... (هرچی خودتون میخواین بزارین)
.................................
ساعت ۲ به وقت رفتن از مهد کونک...چیز نه کودک
ا/ت داشت با دوستاش راه میرفت که خورد زمین،باکوگو رفت پیشش و دستشو گرفت سمت ا/ت
باکوگو:خوبی؟(نگران)
.................................................
ا/ت با حرف باکوگو بغضش گرفت چرا؟چون هروقت باکوگو اونجوری باهاش حرف میزد خاطرات ۸ سال پیشو به یاد میاورد.
ویو ی باکوگو:
دختره ی شوت،نباید اونجوری باهاش حرف میزدم (اخم)
..........................................
ا/ت:باکوگو...
باکوگو:بله؟! باز چته(عصبانیت)
ا/ت:امروز زنگ نهار میای پیشم؟کارت دارم باشه؟
باکوگو:(دستشو روی صورتش میکشه) برای چی باید پیش تو بشینم هان؟(داد)
ا/ت:چون کارت دارم و،اره به عنوان دوس.. نه به عنوان ی دختر باید به حرفم گوش کنی؛حرف خودت بود(لبخند)
باکوگو:اشغال(اروم،پوزخند)باشه میام ولی تا سه هفته حق نداری باهام حرف بزنی فهمیدی؟میکنمش ۲ هفته...نه....ولش کن،تا ۵ روز حق حرف زدن با منو نداری نفلههه(عربده)
ا/ت:باشهههه فهمیدمممم(ذوق)
خب ایده ای برای باکوگو نداشتم یهو اینو نوشتم دیگهههه
خلاصه خواستین ادامشو بنویسم بگین
༻ا/ت_باگوکو⚡💥
میدوریا:چ...چی؟من نه بابا م...من اصن کاری نکردم(چشمای قلمبه)
باکوگو: خفه شو نفله حقته بمیری،جرعتشو نداری از ۱ متری یو.ای رد بشی فهمیدی؟
ا/ت: باکوگو...باکوگووو داری چیکار میکنی ولش کن
ا/ت پای باکوگو که روی میدوریا بود برداشت و خود باکوگو رو کشید سمت خودش
باکوگو: داری چه غلطی میکنییی ؟نکنه هوس مرگ کردی
ا/ت:میدونی که دستم بهت بخوره مردی!
باکوگو یقه ا/ت رو گرفت و گفت
باکوگو:اتفاقا توهم باید بدونی چون دختری بهت سخت نمیگیرم،فکر نکن چون دوست بچگیم بودی بهت اسون میگیرم نه!(بم،اروم)
.............................
فلش بک به ۸ سال پیش
ا/ت:باکوگو خوشحالم که به کوست رسیدی،اون خیلی خفنه(بچه گونه)
باکوگو: میدونم که خیلی خفنه(با اعتماد بنفس),کوسه تو چیه؟
``اینجا اولین بار بود که ا/ت با باکوگو حرف میزد``
ا/ت:کوسه من..... (هرچی خودتون میخواین بزارین)
.................................
ساعت ۲ به وقت رفتن از مهد کونک...چیز نه کودک
ا/ت داشت با دوستاش راه میرفت که خورد زمین،باکوگو رفت پیشش و دستشو گرفت سمت ا/ت
باکوگو:خوبی؟(نگران)
.................................................
ا/ت با حرف باکوگو بغضش گرفت چرا؟چون هروقت باکوگو اونجوری باهاش حرف میزد خاطرات ۸ سال پیشو به یاد میاورد.
ویو ی باکوگو:
دختره ی شوت،نباید اونجوری باهاش حرف میزدم (اخم)
..........................................
ا/ت:باکوگو...
باکوگو:بله؟! باز چته(عصبانیت)
ا/ت:امروز زنگ نهار میای پیشم؟کارت دارم باشه؟
باکوگو:(دستشو روی صورتش میکشه) برای چی باید پیش تو بشینم هان؟(داد)
ا/ت:چون کارت دارم و،اره به عنوان دوس.. نه به عنوان ی دختر باید به حرفم گوش کنی؛حرف خودت بود(لبخند)
باکوگو:اشغال(اروم،پوزخند)باشه میام ولی تا سه هفته حق نداری باهام حرف بزنی فهمیدی؟میکنمش ۲ هفته...نه....ولش کن،تا ۵ روز حق حرف زدن با منو نداری نفلههه(عربده)
ا/ت:باشهههه فهمیدمممم(ذوق)
خب ایده ای برای باکوگو نداشتم یهو اینو نوشتم دیگهههه
خلاصه خواستین ادامشو بنویسم بگین
۲.۹k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.