دزیره
پارت آخر
* شب*
ته: ( رفتیم سوار قایق شدیم تا بریم برج ایفل :) )
یونا:( کمکم کرد از قایق پیاده شم و باهم از پله های طولانی برج بالا میرفتیم تا رسیدیم به نوک برج )
یونا؛ حییییییییی خیلییییی خوشگلههههه ویوووو رووووو
ته: خنده*
یونا: میسیی اومدیم اینجااا
ته: پسرمم خوشش اومد؟
یونا: بعله بابایی ( کیوت)
ته: (خنده)
یونا: خیلی ممنونم...تاحالا کسی اینقد خوشحالم نکرده بود..مرسی که پیشمی!
ته: ( از بازو هاش گرفتم و پیشونیش رو بوسیدم) این منم که ازتو ممنونم عزیزم که پیشم هستی
یونا: گریم گرفت* تا ابد پیشت میمونم
ته: منم همینطور :)
یونا: و باهم یک بوسه رو شروع کردیم
ادمین: و بدین ترتیب با پسرشون زندگی خوبی رو شروع کردن..کی میدونه شایدم با بچه های بیشتر؟
* شب*
ته: ( رفتیم سوار قایق شدیم تا بریم برج ایفل :) )
یونا:( کمکم کرد از قایق پیاده شم و باهم از پله های طولانی برج بالا میرفتیم تا رسیدیم به نوک برج )
یونا؛ حییییییییی خیلییییی خوشگلههههه ویوووو رووووو
ته: خنده*
یونا: میسیی اومدیم اینجااا
ته: پسرمم خوشش اومد؟
یونا: بعله بابایی ( کیوت)
ته: (خنده)
یونا: خیلی ممنونم...تاحالا کسی اینقد خوشحالم نکرده بود..مرسی که پیشمی!
ته: ( از بازو هاش گرفتم و پیشونیش رو بوسیدم) این منم که ازتو ممنونم عزیزم که پیشم هستی
یونا: گریم گرفت* تا ابد پیشت میمونم
ته: منم همینطور :)
یونا: و باهم یک بوسه رو شروع کردیم
ادمین: و بدین ترتیب با پسرشون زندگی خوبی رو شروع کردن..کی میدونه شایدم با بچه های بیشتر؟
۱۲.۰k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.