جاسوس پارت ۴
_____________
که یدفعه در سمت من باز شد یه نفری منو گرفت الکس فرار کرد منم تا میخواستم کاری کنم بیهوشم کرد و سیاهی
چشمام رو باز کردم دیدم تویه اتاقم و دستام رو بستن
ا/ت: آهای کسی نیست
..... : ساکت
ا/ت: هوش بیا دستام رو باز کن
.... : چشم اصغر آقا امر دیگه؟
ا/ت: عه اصغری؟
.....:🤨 ببین میزارم بری ولی به یه شرط
ا/ت: چه شرطی؟
...... : اون ماشینی که سوارش شده بودی واسه مافیاها هستش ولی وقتی دربارت تحقیق کردم هیچ سابقه ی درباره ی کارهای مافیایی نداشتی بگو ببینم ماشین کی بود؟
ا/ت: فقط واسه همین اصلا شما چیکاره اید که بخوام چیزی بگم؟
.... : ما یه سازمانی هستیم که مافیاها رو دستگیر میکنه و به دست پلیس میسپاره خوب حالا بگو
ا/ت: راستش رو بگم؟/صبر کن الکس فرار کرده گفت اگه لوش بدم خانوده ام رو میکشه پس چی بگم اها گرفتم/
.... : معلومه
ا/ت: ماشین خودمه دقیق تر ماشین بابام که به من رسیده
.... : باش ماهم باور کردیم پدرت مافیا نبوده
ا/ت: میخوایی کن میخوایی نکن ولی پدرم قبلا مافیا بوده باور نمیکنی هم مشکل من نیست خوب من گفتم بزار برم
..... : پس باید با یه راه دیگه پیش بریم؟
ا/ت: مثلا؟
که دیدم یه چاقو برداشت و اومد نزدیکم
ا/ت: هی چیکار میکنی نیا نزدیکم ولم کنن بهت گفتم ولم کن عوضی
چاقو رو صورتم گذاشت
..... : آخرین فرصته بگو ماشین کیه
ا/ت:/اگه میخواستم مصمم بگم میفهمید دارم دروغ میگم پس/ خ...وا..هش می...کنم ما....شین...و..واسه پ....پدر...مه*گریه اروم*
که صدای تشویق اومد
الکس: یعنی آفرین بهت بازیگر عالی هستی بازش کن
دستم رو باز کرد
ا/ت: پس نقشه بود
الکس: اهوم ولی خارج از بازیگریت پرفکته فکر میکرد واسه کارات کم کمش ۳ هفته وقت ببره ولی زود تموم شد یعنی آماده ای راحت میشه فردا بفرستمت
ا/ت: خوب حالا که اینقدر میگی خوبم و کارها سریع پیش رفت میتونم خانواده ام رو ببینم؟
الکس: البته باهام بیا
دنبالش رفتم سوار ماشین شد منم شدم و رفتیم به یه عمارت دیگه
الکس: پیاده شدیم
پیاده شدم و رفتم داخل عمارت که رو کاناپه نشستن و دارن کارتون میبینن
ا/ت: مامان بابا
شرط ۱۰ لایک ۱۵ کامنت
که یدفعه در سمت من باز شد یه نفری منو گرفت الکس فرار کرد منم تا میخواستم کاری کنم بیهوشم کرد و سیاهی
چشمام رو باز کردم دیدم تویه اتاقم و دستام رو بستن
ا/ت: آهای کسی نیست
..... : ساکت
ا/ت: هوش بیا دستام رو باز کن
.... : چشم اصغر آقا امر دیگه؟
ا/ت: عه اصغری؟
.....:🤨 ببین میزارم بری ولی به یه شرط
ا/ت: چه شرطی؟
...... : اون ماشینی که سوارش شده بودی واسه مافیاها هستش ولی وقتی دربارت تحقیق کردم هیچ سابقه ی درباره ی کارهای مافیایی نداشتی بگو ببینم ماشین کی بود؟
ا/ت: فقط واسه همین اصلا شما چیکاره اید که بخوام چیزی بگم؟
.... : ما یه سازمانی هستیم که مافیاها رو دستگیر میکنه و به دست پلیس میسپاره خوب حالا بگو
ا/ت: راستش رو بگم؟/صبر کن الکس فرار کرده گفت اگه لوش بدم خانوده ام رو میکشه پس چی بگم اها گرفتم/
.... : معلومه
ا/ت: ماشین خودمه دقیق تر ماشین بابام که به من رسیده
.... : باش ماهم باور کردیم پدرت مافیا نبوده
ا/ت: میخوایی کن میخوایی نکن ولی پدرم قبلا مافیا بوده باور نمیکنی هم مشکل من نیست خوب من گفتم بزار برم
..... : پس باید با یه راه دیگه پیش بریم؟
ا/ت: مثلا؟
که دیدم یه چاقو برداشت و اومد نزدیکم
ا/ت: هی چیکار میکنی نیا نزدیکم ولم کنن بهت گفتم ولم کن عوضی
چاقو رو صورتم گذاشت
..... : آخرین فرصته بگو ماشین کیه
ا/ت:/اگه میخواستم مصمم بگم میفهمید دارم دروغ میگم پس/ خ...وا..هش می...کنم ما....شین...و..واسه پ....پدر...مه*گریه اروم*
که صدای تشویق اومد
الکس: یعنی آفرین بهت بازیگر عالی هستی بازش کن
دستم رو باز کرد
ا/ت: پس نقشه بود
الکس: اهوم ولی خارج از بازیگریت پرفکته فکر میکرد واسه کارات کم کمش ۳ هفته وقت ببره ولی زود تموم شد یعنی آماده ای راحت میشه فردا بفرستمت
ا/ت: خوب حالا که اینقدر میگی خوبم و کارها سریع پیش رفت میتونم خانواده ام رو ببینم؟
الکس: البته باهام بیا
دنبالش رفتم سوار ماشین شد منم شدم و رفتیم به یه عمارت دیگه
الکس: پیاده شدیم
پیاده شدم و رفتم داخل عمارت که رو کاناپه نشستن و دارن کارتون میبینن
ا/ت: مامان بابا
شرط ۱۰ لایک ۱۵ کامنت
۱۰.۵k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.