𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙿𝚊𝚛𝚝⁴⁷
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
[فلش افتر به یک ماه بعد ]
تو این یکماه اتفاقات زیادی رخ نداد ...
اما جونگکوک مدارکی پیدا کرد که نه تنها فساد وزیر جانگ را بلکه فساد کل روسای جنوب و ملکه مادر را افشا میکرد ..
جونگکوک و هایون متوجه شدند از دست دادن دختر کوچکشان توطئه ای زیر سر وزیر جانگ بود!
و از همه مهم تر جونگکوک نامه ای از جیمین دریافت کرده که در ان سلامت خودش و دختری که حالا همسرش شده بود را تضمین می کرد و گفت که در شهر مرزی جوسان هستند و وزیر جانگ و وزیر پارک نتوانستند پیدایشان کنند!
_اقامتگاه هایون_
_وایی خدا تو اون لحظات حتی حرفی هم نمیزدی ...من فکر نمیکردم اهل این جور چیزا باشی ...تو از بقیه زنا حسود تری هایونی!
+تو هر لحظه که سرت آزاد بود میرفتی پیش لیا جونت به نظرت باید در آرامش مینشستم؟
_پس داشتی از حسودی پاره میشدی؟
+آره ...حتی اون موقع که با جینا مکاتبه هم می کردی در حال جرخوردن بودم !
_واقعا ؟ من با جینا مکاتبه میکردم؟ یادم نمیاد ...بیچاره پارک جینا ...
+آره البته الان با هوسوک ازدواج کرده ولی خب ...
هایون داشت حرفی میزد که ناگهان حالش بد شد ...
جونگکوک بازوهای هایون را گرفت و بلند فریاد کشید : پزشک دربار رو خبر کنیـــــد !
هایون دستش را از پشت پرده بیرون آورد تا پزشکیار دربار نبضش را بگیرد
#Im_Monster
#Park_Jiyoon
𝙿𝚊𝚛𝚝⁴⁷
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
[فلش افتر به یک ماه بعد ]
تو این یکماه اتفاقات زیادی رخ نداد ...
اما جونگکوک مدارکی پیدا کرد که نه تنها فساد وزیر جانگ را بلکه فساد کل روسای جنوب و ملکه مادر را افشا میکرد ..
جونگکوک و هایون متوجه شدند از دست دادن دختر کوچکشان توطئه ای زیر سر وزیر جانگ بود!
و از همه مهم تر جونگکوک نامه ای از جیمین دریافت کرده که در ان سلامت خودش و دختری که حالا همسرش شده بود را تضمین می کرد و گفت که در شهر مرزی جوسان هستند و وزیر جانگ و وزیر پارک نتوانستند پیدایشان کنند!
_اقامتگاه هایون_
_وایی خدا تو اون لحظات حتی حرفی هم نمیزدی ...من فکر نمیکردم اهل این جور چیزا باشی ...تو از بقیه زنا حسود تری هایونی!
+تو هر لحظه که سرت آزاد بود میرفتی پیش لیا جونت به نظرت باید در آرامش مینشستم؟
_پس داشتی از حسودی پاره میشدی؟
+آره ...حتی اون موقع که با جینا مکاتبه هم می کردی در حال جرخوردن بودم !
_واقعا ؟ من با جینا مکاتبه میکردم؟ یادم نمیاد ...بیچاره پارک جینا ...
+آره البته الان با هوسوک ازدواج کرده ولی خب ...
هایون داشت حرفی میزد که ناگهان حالش بد شد ...
جونگکوک بازوهای هایون را گرفت و بلند فریاد کشید : پزشک دربار رو خبر کنیـــــد !
هایون دستش را از پشت پرده بیرون آورد تا پزشکیار دربار نبضش را بگیرد
#Im_Monster
#Park_Jiyoon
۲.۳k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.