جرات یا حقیقت ادامه پارت ۳
ا/ت : راستشو بگو.....تو کی هستی.....
می هی : چی......
ا/ت : دارم ازت میپرسم کی هستی......به خدا الاغ حافظش از تو بهتره.....آخه احمق من بالای هر جواب نوشته بودم مال سواله چنده چه جور اشتباه نوشتی.......
می هی : خب ندیدمش......
ا/ت : به خاطر اینکه کوری.....حالا بقیه رو چیکار کردی......
می هی : هیچی.....سفید تحویل دادم.....
ا/ت : هر چی فک میکنم نمیدونم دلیل اینکه بات دوست شدم چی بوده.....حالا اینارو ولش کن جوابا رو کی میدن......
می هی : دو ساعت دیگه.......
یه نگاه به ساعتم کردم ساعت ۱۲ و نیم ظهر رو نشون میداد کردم تا ساعت ۲ و نیم خیلی مونده بود پس رو کردم به طرف می هیو گفتم......
ا/ت : من گشنمه.....اگه تو هم غذا میخوای حداقل یه تکونی به خودت بده دنبالم بیا......
می هی : ای کارد بخوره به اون شکمت صبح این همه چیز خوردی هنوز جا داری.......
ا/ت : آره دارم حالا هم خفه شو و دنبالم بیا......
* ۲ و نیم ساعت بعد *
بالاخره بعد از نیم ساعت تاخیر نتایجو روی برد زدن......دنبال اسمم گشتم که با چیزی که دیدم نفسم بند اومد......
می هی : چی......
ا/ت : دارم ازت میپرسم کی هستی......به خدا الاغ حافظش از تو بهتره.....آخه احمق من بالای هر جواب نوشته بودم مال سواله چنده چه جور اشتباه نوشتی.......
می هی : خب ندیدمش......
ا/ت : به خاطر اینکه کوری.....حالا بقیه رو چیکار کردی......
می هی : هیچی.....سفید تحویل دادم.....
ا/ت : هر چی فک میکنم نمیدونم دلیل اینکه بات دوست شدم چی بوده.....حالا اینارو ولش کن جوابا رو کی میدن......
می هی : دو ساعت دیگه.......
یه نگاه به ساعتم کردم ساعت ۱۲ و نیم ظهر رو نشون میداد کردم تا ساعت ۲ و نیم خیلی مونده بود پس رو کردم به طرف می هیو گفتم......
ا/ت : من گشنمه.....اگه تو هم غذا میخوای حداقل یه تکونی به خودت بده دنبالم بیا......
می هی : ای کارد بخوره به اون شکمت صبح این همه چیز خوردی هنوز جا داری.......
ا/ت : آره دارم حالا هم خفه شو و دنبالم بیا......
* ۲ و نیم ساعت بعد *
بالاخره بعد از نیم ساعت تاخیر نتایجو روی برد زدن......دنبال اسمم گشتم که با چیزی که دیدم نفسم بند اومد......
۱۱۲.۰k
۰۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.