Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۱۳۶
همه چیزو به میکائل توضیح دادم
شیرین:ملیحه خب درسته نگرانه ولی خب تو شوهرمی الان
میکائل:بهش حق بده من خیلی اذیتت کردم شاید بخاطر اونه
شیرین:پس تو یک کاری نکن جلوشون شرمنده بشم یکاری کن افتخار کنم به انتخابم
(میکائل)
شیرین که اینو گفت یاد خودمو ارزو افتادم اگر شیرین میفهمید چیمیشد چی جوابی بهشون میدادم من نباید اینکارو میکردم
(فرداصبح)
(میکائل)
صبح زود بیدار شدم و الکی به شیرین گفتم میرم سر ساختمان و نگفتم که میرم روستا به طرف روستا راه افتادم و بعد ۱ ساعت رسیدیم در زدم که اقاجون درواکرد رفتیم نشستیم
اقاجون:شیرین که نفهمید؟
میکائل:نه بهش گفتم که میرم سر ساختمان
اقاجون:خوبه به نفع خودشه نفهمه
میکائل:چیشده اقاجون دارید نگرانم میکنید
اقاجون:چیز نگران کنند نیست فقط میخوام یک چیزو به عنوان امانت بهت بدم
میکائل:چی؟
اقاجون:یک بچه ۲ ساله رو ببری بدی به یکی
میکائل:بچع؟چرا من خب؟
اقاجون:اره پسر بچه کسی دیگع مثل تو پیدا نکردم که بهش اعتماد کنم و میدونم رفیق زیاد داری کع بچع رو ببری پیشش
میکائل:خب من رفیق زیاد دارم ولی خب نمدونم میتونن بچع نگهدارن یانه
اقاجون:اگر کسی نبود بده به پرستار پولشو ۲ برابر میدم برای دوماه میخوام فقط
میکائل:چرا نبرم پیش شیرین؟
خدمتکار خونه بچه رو اورد یک پسر بچه با چشم هایی عسلی و موهایی فرفری
میکائل:اینه؟بچع مال کیه؟
اقاجون:تو کار به اینا نداشته باش
میکائل: باشه میبرمش
دست بچه رو گرفتم
اقاجون: جون تو این بچه مثل شیرین ازش محافظت کن
میکائل: باشه چشم
Part۱۳۶
همه چیزو به میکائل توضیح دادم
شیرین:ملیحه خب درسته نگرانه ولی خب تو شوهرمی الان
میکائل:بهش حق بده من خیلی اذیتت کردم شاید بخاطر اونه
شیرین:پس تو یک کاری نکن جلوشون شرمنده بشم یکاری کن افتخار کنم به انتخابم
(میکائل)
شیرین که اینو گفت یاد خودمو ارزو افتادم اگر شیرین میفهمید چیمیشد چی جوابی بهشون میدادم من نباید اینکارو میکردم
(فرداصبح)
(میکائل)
صبح زود بیدار شدم و الکی به شیرین گفتم میرم سر ساختمان و نگفتم که میرم روستا به طرف روستا راه افتادم و بعد ۱ ساعت رسیدیم در زدم که اقاجون درواکرد رفتیم نشستیم
اقاجون:شیرین که نفهمید؟
میکائل:نه بهش گفتم که میرم سر ساختمان
اقاجون:خوبه به نفع خودشه نفهمه
میکائل:چیشده اقاجون دارید نگرانم میکنید
اقاجون:چیز نگران کنند نیست فقط میخوام یک چیزو به عنوان امانت بهت بدم
میکائل:چی؟
اقاجون:یک بچه ۲ ساله رو ببری بدی به یکی
میکائل:بچع؟چرا من خب؟
اقاجون:اره پسر بچه کسی دیگع مثل تو پیدا نکردم که بهش اعتماد کنم و میدونم رفیق زیاد داری کع بچع رو ببری پیشش
میکائل:خب من رفیق زیاد دارم ولی خب نمدونم میتونن بچع نگهدارن یانه
اقاجون:اگر کسی نبود بده به پرستار پولشو ۲ برابر میدم برای دوماه میخوام فقط
میکائل:چرا نبرم پیش شیرین؟
خدمتکار خونه بچه رو اورد یک پسر بچه با چشم هایی عسلی و موهایی فرفری
میکائل:اینه؟بچع مال کیه؟
اقاجون:تو کار به اینا نداشته باش
میکائل: باشه میبرمش
دست بچه رو گرفتم
اقاجون: جون تو این بچه مثل شیرین ازش محافظت کن
میکائل: باشه چشم
۴.۷k
۲۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.