𝒑𝒂𝒓𝒕28
𝒑𝒂𝒓𝒕28
گوشیم زنگ میخورد ...
با دیدن اسم جیمین دستام یخ کرد ..
+عا... من بیرون منتظرم
ته: باشه
از پاساژ خارج شدم و جواب دادم ....
جیمین: هایییی هانی گرللل
+سلام ....
جیمین: سلام ؟ :) همین بیب ؟ :) میدونی با چه بدبختی ای تونستم تلفن گیر بیارم اونم فقط پنج دقیقهههههه.....
+اوووو .. حتما اونجا خیلی بهت سخت میگیرن
جیمین: ا/ت خوبی ؟! عشقم چیزی شده
+عا... نه نه نه ... من عالیم فقط ... فقط ....
تهیونگ از پاساژ خارج شد و مستقیم به صورتم خیره شد ....
و منم تو چشمام زل زدمو جمله ای که باید میگفتم رو گفتم .......
+فقط دلم برات تنگ شده ...
جیمین: چیزی نمونده هانی ... میای پیشت قول میدم ...
+اها ...
جیمین: خوب میخوری ؟ خوب میخوابی ؟ نزار لونا روت تاثیر بزاره ... من نمیخوام عروسم لاغر تر از اینش بشه پس بیخیال رژیم شو خب
+اوهوم ...
تمام این مدت که جیمین حرف میزد منو تهیونگ چشم تو چشم بودیم .....
نفسام سنگین شده بود .....
جیمین: من باید برم عشقم
+باشه ... مراقب خودت باش
جیمین: میبوسمت ... لباتو :)
+باشه دیگه برو خدافززز
و قطع کردم ...
چند ثانیه زمان برد تا به خودم بیام ...
+چیه ؟ چرا اینجوری نگام میکنی ؟
ته: جیمین بود ؟
+عایششش فالگوشم که وایمیستی
ته: وایسا با تاکسی برو
+چی؟
ته: شنیدی که ... با تاکسی برو خونه .. من کار دارم
+با این همه وسیله....... اوک .... کلید ...اوپسسسسس ... سربار شما نمیشم جناب میرم خونه خودم ... عاا ... هزینه خریدای امروزمم از حقوقم کم کنید ...
ته: ا/ت چرا چرت میگی ؟
+روز خوبه داشته باشین رئیس
ته: مثلا داری رسمی حرف میزنی که چی رو ثابت کنی ؟!
و ازش دور شدم ...
سریع یه تاکسی رو نگه داشتمو سوار شدم .....
تو ماشین با خودم حرف میزدم
+مسخرشو دراورده ... هروقت عشقش بکشه منو میکشه سمت خودش هر وقتم عشقش نکشه پرتم میکنه بین اشغالا ... اییی ا/تتت دلتو بکن بنداز دوووور ... تو لیاقت عشق پاک و خالص جیمین و نداشتی .... اخه تو با خودت چی فکر کردی ؟ اون گیه گیییییی چطور میتونه عاشق تو بشه .... اره اره گفت میبوسه ... فقط برای ساکت کردنت .... بد برداشت نکن تو بدبرداشت کردی .... اصلا چرا ..........
راننده تاکسی: عاییییششششششش خانم نفس بکشششش :|||| سرم رفتتتت از اون موقع که نشستی یه سره حرف میزنی .....
+(اروم گفتم ) خب .. ببخشید :/
گوشیم زنگ میخورد ...
با دیدن اسم جیمین دستام یخ کرد ..
+عا... من بیرون منتظرم
ته: باشه
از پاساژ خارج شدم و جواب دادم ....
جیمین: هایییی هانی گرللل
+سلام ....
جیمین: سلام ؟ :) همین بیب ؟ :) میدونی با چه بدبختی ای تونستم تلفن گیر بیارم اونم فقط پنج دقیقهههههه.....
+اوووو .. حتما اونجا خیلی بهت سخت میگیرن
جیمین: ا/ت خوبی ؟! عشقم چیزی شده
+عا... نه نه نه ... من عالیم فقط ... فقط ....
تهیونگ از پاساژ خارج شد و مستقیم به صورتم خیره شد ....
و منم تو چشمام زل زدمو جمله ای که باید میگفتم رو گفتم .......
+فقط دلم برات تنگ شده ...
جیمین: چیزی نمونده هانی ... میای پیشت قول میدم ...
+اها ...
جیمین: خوب میخوری ؟ خوب میخوابی ؟ نزار لونا روت تاثیر بزاره ... من نمیخوام عروسم لاغر تر از اینش بشه پس بیخیال رژیم شو خب
+اوهوم ...
تمام این مدت که جیمین حرف میزد منو تهیونگ چشم تو چشم بودیم .....
نفسام سنگین شده بود .....
جیمین: من باید برم عشقم
+باشه ... مراقب خودت باش
جیمین: میبوسمت ... لباتو :)
+باشه دیگه برو خدافززز
و قطع کردم ...
چند ثانیه زمان برد تا به خودم بیام ...
+چیه ؟ چرا اینجوری نگام میکنی ؟
ته: جیمین بود ؟
+عایششش فالگوشم که وایمیستی
ته: وایسا با تاکسی برو
+چی؟
ته: شنیدی که ... با تاکسی برو خونه .. من کار دارم
+با این همه وسیله....... اوک .... کلید ...اوپسسسسس ... سربار شما نمیشم جناب میرم خونه خودم ... عاا ... هزینه خریدای امروزمم از حقوقم کم کنید ...
ته: ا/ت چرا چرت میگی ؟
+روز خوبه داشته باشین رئیس
ته: مثلا داری رسمی حرف میزنی که چی رو ثابت کنی ؟!
و ازش دور شدم ...
سریع یه تاکسی رو نگه داشتمو سوار شدم .....
تو ماشین با خودم حرف میزدم
+مسخرشو دراورده ... هروقت عشقش بکشه منو میکشه سمت خودش هر وقتم عشقش نکشه پرتم میکنه بین اشغالا ... اییی ا/تتت دلتو بکن بنداز دوووور ... تو لیاقت عشق پاک و خالص جیمین و نداشتی .... اخه تو با خودت چی فکر کردی ؟ اون گیه گیییییی چطور میتونه عاشق تو بشه .... اره اره گفت میبوسه ... فقط برای ساکت کردنت .... بد برداشت نکن تو بدبرداشت کردی .... اصلا چرا ..........
راننده تاکسی: عاییییششششششش خانم نفس بکشششش :|||| سرم رفتتتت از اون موقع که نشستی یه سره حرف میزنی .....
+(اروم گفتم ) خب .. ببخشید :/
۳.۹k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.