برادران من
پارت ۲
چی یه خونه ی کلنگی از طرفی جالب از طرفی ترسناک. وقتی رفتم تو دیدم چه خونه ی بزرگی ولی چراغ نداشت تنها نوری که بود از بیرون می اومد یکی دروبست من کمکم داشتم می ترسیدم که یهو یکی چراغارو روشن کرد و پرید بغلم و گفت تولدت مبارک خواهر عزیزم یکی هم اونور داشت شمای کیک رو روشن میکرد بعد از بغلم در اومد گفت حالا بیا شعمارو فوت کن تا اینکه رفتم شعما رو فوت کنم در خونه باز شد دو سه نفر اومدن تو داداشام گفتن که انگاری مهمون داریم.
چی یه خونه ی کلنگی از طرفی جالب از طرفی ترسناک. وقتی رفتم تو دیدم چه خونه ی بزرگی ولی چراغ نداشت تنها نوری که بود از بیرون می اومد یکی دروبست من کمکم داشتم می ترسیدم که یهو یکی چراغارو روشن کرد و پرید بغلم و گفت تولدت مبارک خواهر عزیزم یکی هم اونور داشت شمای کیک رو روشن میکرد بعد از بغلم در اومد گفت حالا بیا شعمارو فوت کن تا اینکه رفتم شعما رو فوت کنم در خونه باز شد دو سه نفر اومدن تو داداشام گفتن که انگاری مهمون داریم.
۳.۵k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.