خاطرات من توی ارک ( پارت ۲ ) : سفینه آرک
نفسم بالا نمی یاد .
- آروم باش . تا پروفسور همه چیز رو درست کنه . نگران نباش ، شدو .
شدو ....
چرا مدام به این اسم صدام میکنن ؟
پروفسور رفته بود ولی زود برگشت .
با صدای آروم ازش پرسیدم :{ شما ... پروفسور هستید ؟ }
سرش رو به سمتم میچرخونه .
و نگاه توی چشماش ... پر از احساسات بود .
با لحن مهربونی ( که انگار داره با پسر خودش صحبت میکنه )
میگه :{ بله . ازم پرسیدی که کی هستم . میتونی منو پروفسور جرالد رباتنیک یا همون پروفسور صدا کنی . و پرسیدی که خودت کی هستی ؟
تو مدل برتر زندگی ، دارک شدوی خارپشتی * . و اینجا ارکه . دانشگاه فضایی من . اینجا یاد میگیری که چطور مثل یک پروژه برتر باشی .}
و بعد دستشو به سمتم میگیره .
- ولی اول باید یاد بگیری چطوری راه بری . دستت رو بده به من و سعی کن بلند شی .
میگم :{ چشم . } و دستشو میگیرم . از روی تخت کم ارتفاع میام پایین .
دستشو زیر بازوهایم میگیره . قدم اولم رو بر میدارم ولی درد دارم . یه درد وحشتناک تمام بدنم رو پر می کنه . داد میزنم :{ آی ! } و دیگه راه نمیرم . پروفسور از پشتم ، با صدای آروم گفت :{چون تازه از خواب بیدار شدی ، تمام بدنت درد داره . چون خشک شده . باید یکم تحمل کنی . میدونم درد داره ... کاری نمی تونم کنم . اگه کمی راه بری حالت بهتر میشه . نگران نباش . تا خوب نشی ولت نمی کنم . بیا بریم توی اتاق شبیه سازی . اونجا بهتر میتونی تمرین کنی . بیا . } و آروم منو هل میده که دوباره تلاش کنم . نفس عمیق میکشم و قدم بر میدارم . قدم دوم و قدم سوم درد کمتر شد . قدم پنجم ، قدم ششم ، قدم هفتم ، قدم هشتم .
پروفسور دم گوشم میگه :{ آفرین شدو . داری عالی پیش میری }
احساس خوبی بهم دست داد که کسی تشویقم کرد .
تمام تلاشمو میکنم تا همه چیز رو عالی پیش ببرم .
ادامه دارد ...
* اسم کامل شدو : dark shadow the hedgehog
- آروم باش . تا پروفسور همه چیز رو درست کنه . نگران نباش ، شدو .
شدو ....
چرا مدام به این اسم صدام میکنن ؟
پروفسور رفته بود ولی زود برگشت .
با صدای آروم ازش پرسیدم :{ شما ... پروفسور هستید ؟ }
سرش رو به سمتم میچرخونه .
و نگاه توی چشماش ... پر از احساسات بود .
با لحن مهربونی ( که انگار داره با پسر خودش صحبت میکنه )
میگه :{ بله . ازم پرسیدی که کی هستم . میتونی منو پروفسور جرالد رباتنیک یا همون پروفسور صدا کنی . و پرسیدی که خودت کی هستی ؟
تو مدل برتر زندگی ، دارک شدوی خارپشتی * . و اینجا ارکه . دانشگاه فضایی من . اینجا یاد میگیری که چطور مثل یک پروژه برتر باشی .}
و بعد دستشو به سمتم میگیره .
- ولی اول باید یاد بگیری چطوری راه بری . دستت رو بده به من و سعی کن بلند شی .
میگم :{ چشم . } و دستشو میگیرم . از روی تخت کم ارتفاع میام پایین .
دستشو زیر بازوهایم میگیره . قدم اولم رو بر میدارم ولی درد دارم . یه درد وحشتناک تمام بدنم رو پر می کنه . داد میزنم :{ آی ! } و دیگه راه نمیرم . پروفسور از پشتم ، با صدای آروم گفت :{چون تازه از خواب بیدار شدی ، تمام بدنت درد داره . چون خشک شده . باید یکم تحمل کنی . میدونم درد داره ... کاری نمی تونم کنم . اگه کمی راه بری حالت بهتر میشه . نگران نباش . تا خوب نشی ولت نمی کنم . بیا بریم توی اتاق شبیه سازی . اونجا بهتر میتونی تمرین کنی . بیا . } و آروم منو هل میده که دوباره تلاش کنم . نفس عمیق میکشم و قدم بر میدارم . قدم دوم و قدم سوم درد کمتر شد . قدم پنجم ، قدم ششم ، قدم هفتم ، قدم هشتم .
پروفسور دم گوشم میگه :{ آفرین شدو . داری عالی پیش میری }
احساس خوبی بهم دست داد که کسی تشویقم کرد .
تمام تلاشمو میکنم تا همه چیز رو عالی پیش ببرم .
ادامه دارد ...
* اسم کامل شدو : dark shadow the hedgehog
۵.۹k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.