پشیمانی پارت 4
که نامجون بهم زنگ زد(علامت نامجون&علامت جیهوپ₩)
مکالمشون"
&الو سلام جیهوپ خوبی کجایی؟؟
₩الو سلام نامجون زیاد خوب نیستم دارم میرم بیمارستان تو خوبی(بغض)
&خوبم چرا بغض کردی بیمارستان برای چی اتفاقی افتاده؟؟؟ (نگران)
₩راستش ات(داره بغضش میشکنه)
&ات چی؟؟ (نگران یکم داد)
₩ات حالش بد شده زنگ زدیم به آمبولانس اومدن ات رو بردن منم دارم میرم دنبالش شوگا موند تو خونه دنبال یه چیزی داره تو اتاق ات میگرده که چرا حالش بد شده(خیلی داره سعی میکنه که بغضش نشکنه وگریه نکنه)
&کدوم بیمارستان آدرس بیمارستان رو بهم بده بگم جین بیارتمون(نگران و بغض)
₩باش خداحافظ(میخواست گریه کنه) (الهی بچم🥺)
پایان مکالمه
شوگا ویو"
ات از چی حالش بد شده وای خدا دیگه همه جای اتاق رو گشتم جایی نمونده
آها یه جا مونده زیر تخت
خم شد زیر تخت رو بگرده که با یه بسته قرص مواجح میشه
بزار روش رو بخونم ببینم چه قرصیه شاید ات به خاطر همین حالش بد شده
نوشته روی بسته رو میخوره و بغضش میشکنه و گریه میکنه
یعنی چی این... این... قرص برنجه نه ات این قرص رو نخورده اون مارو ترک نمیکنه ات نمیتونه به خاطر یه دعوای مزخرف خودکشی کرده باشه(گریه)
ات ویو
من این کار رو نکردم(باگریه البته تو اتاقشه)
از زبون ادمین گلتون🌹
ات بعد از گفتن این حرف شروع کرد به بهم ریختن اتاقش وقتی این کار رو کرد نشست یه گوشه و شروع کرد به گریه کردن یادش افتاد که یه قرص برنج داره که میتونه از این زندگی لعنتی خلاصش کنه بسته قرص رو از اتاقش برداشت و هر 15 تا قرص تو بسته رو یه جا خورد و با خودش گفت کاشکی برای آخرین بار پسرا رو میدیدم و باهاشون خداحافظی میکردم
و بیهوش میشه
شوگا ویو
داشتم گریه میکردم و همچنان بسته قرص برنج خالی تو دستم بود و به این فکر میکردم که چرا حرف هالزی رو باور کردیم که یهو جیهوپ بهم زنگ زد این داستان ادامه دارد......
مکالمشون"
&الو سلام جیهوپ خوبی کجایی؟؟
₩الو سلام نامجون زیاد خوب نیستم دارم میرم بیمارستان تو خوبی(بغض)
&خوبم چرا بغض کردی بیمارستان برای چی اتفاقی افتاده؟؟؟ (نگران)
₩راستش ات(داره بغضش میشکنه)
&ات چی؟؟ (نگران یکم داد)
₩ات حالش بد شده زنگ زدیم به آمبولانس اومدن ات رو بردن منم دارم میرم دنبالش شوگا موند تو خونه دنبال یه چیزی داره تو اتاق ات میگرده که چرا حالش بد شده(خیلی داره سعی میکنه که بغضش نشکنه وگریه نکنه)
&کدوم بیمارستان آدرس بیمارستان رو بهم بده بگم جین بیارتمون(نگران و بغض)
₩باش خداحافظ(میخواست گریه کنه) (الهی بچم🥺)
پایان مکالمه
شوگا ویو"
ات از چی حالش بد شده وای خدا دیگه همه جای اتاق رو گشتم جایی نمونده
آها یه جا مونده زیر تخت
خم شد زیر تخت رو بگرده که با یه بسته قرص مواجح میشه
بزار روش رو بخونم ببینم چه قرصیه شاید ات به خاطر همین حالش بد شده
نوشته روی بسته رو میخوره و بغضش میشکنه و گریه میکنه
یعنی چی این... این... قرص برنجه نه ات این قرص رو نخورده اون مارو ترک نمیکنه ات نمیتونه به خاطر یه دعوای مزخرف خودکشی کرده باشه(گریه)
ات ویو
من این کار رو نکردم(باگریه البته تو اتاقشه)
از زبون ادمین گلتون🌹
ات بعد از گفتن این حرف شروع کرد به بهم ریختن اتاقش وقتی این کار رو کرد نشست یه گوشه و شروع کرد به گریه کردن یادش افتاد که یه قرص برنج داره که میتونه از این زندگی لعنتی خلاصش کنه بسته قرص رو از اتاقش برداشت و هر 15 تا قرص تو بسته رو یه جا خورد و با خودش گفت کاشکی برای آخرین بار پسرا رو میدیدم و باهاشون خداحافظی میکردم
و بیهوش میشه
شوگا ویو
داشتم گریه میکردم و همچنان بسته قرص برنج خالی تو دستم بود و به این فکر میکردم که چرا حرف هالزی رو باور کردیم که یهو جیهوپ بهم زنگ زد این داستان ادامه دارد......
۷.۲k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.