پارت چهار
ت:اذیتت که نکرد
س:نه من خوبم....تو چرا داری اینطوری میکنی؟
ت:چجوری میکنم؟؟؟
س:یه جوری نگام میکنی و خیلی بهم نزدیک شدی
ت:اولن نگاه خودمه...دوما از خداتم.باشه من نزدیکت بشم
س:اههه باشه...راستی ممنون که نجاتم دادی
ت:باید این کارو میکردم
س:یعنی چی؟؟
ت:یعنی این*لباشو میزاره و لبای سانا*
سانا با تعجب به تهیون زل زده و همکاری نمیکنه که تهیون گاز میگیره اما سانا بازم همکاری نمیکمه که تهیون جدا میشه
س:ا..این چه کاری بود؟؟؟
ت:خیلی وقته میخوام بت بگم عاشقتم و دوست دارم....قبول میکنی ملکه قلبم بشی
س:و..ولی ما خیلی بچه ایم
ت: از اولم باید میدونستم نمیخوای منو*بغض*
تهیون اومد بره که سانا یهو میگیرتش و کیس به کیس میشن
تهیون هم ایندفعه همکاری میکنه
داشتم میبوسیدن که یهو برف شروع به باریدن میکنه...بوسشون تموم میشه و تهیون کتشو میده به سانا
س:ممنون ولی خودت چی؟؟؟
ت:خودم خوبم...اینو میزارم به حساب جواب بله ات
س:باشه بزار
############
خب خب فگر کردین تموم شد؟؟؟
خیر سخت در اشتباهین هنوز ادامه داره
بسه دیگه زیاد حرف زدم بریم ادامه داستان
############
پرش زمانی شش ماه قبل
تهیون ویو
من یه مافیام ....یه مافیا که هیچکس شغلمو نمیدونه....من فقط مافیا نیستم ....انسان هم نیستم....من یه جادوگرم....کارم اینه که دخترارو عاشق خودم کنم و بعد ولشون کنم داشتم میگشتم که یه دختر دیدم فکر کنم همبن خوبه با دوستم جیمین رفتم تو مدرسش ثبت نام کردیم
پرش زمانی تموم شد
زمان حال
تهیون سانا رو میبره خونش
هنوز داشت برف میومد
سانا روی مبل نشسته بود که تهیون با چشمای قرمز میاد جلوش
س:خوبی؟؟؟؟
ت:.................................
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
شرایط پارت بعد
5لایک
5کامنت
س:نه من خوبم....تو چرا داری اینطوری میکنی؟
ت:چجوری میکنم؟؟؟
س:یه جوری نگام میکنی و خیلی بهم نزدیک شدی
ت:اولن نگاه خودمه...دوما از خداتم.باشه من نزدیکت بشم
س:اههه باشه...راستی ممنون که نجاتم دادی
ت:باید این کارو میکردم
س:یعنی چی؟؟
ت:یعنی این*لباشو میزاره و لبای سانا*
سانا با تعجب به تهیون زل زده و همکاری نمیکنه که تهیون گاز میگیره اما سانا بازم همکاری نمیکمه که تهیون جدا میشه
س:ا..این چه کاری بود؟؟؟
ت:خیلی وقته میخوام بت بگم عاشقتم و دوست دارم....قبول میکنی ملکه قلبم بشی
س:و..ولی ما خیلی بچه ایم
ت: از اولم باید میدونستم نمیخوای منو*بغض*
تهیون اومد بره که سانا یهو میگیرتش و کیس به کیس میشن
تهیون هم ایندفعه همکاری میکنه
داشتم میبوسیدن که یهو برف شروع به باریدن میکنه...بوسشون تموم میشه و تهیون کتشو میده به سانا
س:ممنون ولی خودت چی؟؟؟
ت:خودم خوبم...اینو میزارم به حساب جواب بله ات
س:باشه بزار
############
خب خب فگر کردین تموم شد؟؟؟
خیر سخت در اشتباهین هنوز ادامه داره
بسه دیگه زیاد حرف زدم بریم ادامه داستان
############
پرش زمانی شش ماه قبل
تهیون ویو
من یه مافیام ....یه مافیا که هیچکس شغلمو نمیدونه....من فقط مافیا نیستم ....انسان هم نیستم....من یه جادوگرم....کارم اینه که دخترارو عاشق خودم کنم و بعد ولشون کنم داشتم میگشتم که یه دختر دیدم فکر کنم همبن خوبه با دوستم جیمین رفتم تو مدرسش ثبت نام کردیم
پرش زمانی تموم شد
زمان حال
تهیون سانا رو میبره خونش
هنوز داشت برف میومد
سانا روی مبل نشسته بود که تهیون با چشمای قرمز میاد جلوش
س:خوبی؟؟؟؟
ت:.................................
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
شرایط پارت بعد
5لایک
5کامنت
۱۸.۷k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.