چند پارتی
بارون داشت می اومد
داشتم دنبال ا.ت می گشتم که ازش معذرت بخوام
رفتم در خونش هی در زدم اما جواب نداد ، برقای خونش خاموش بود
جین : اخه کجا رفتی ا.ت..... نکنه رفته پارکی که همیشه باهم می رفتیم
(زود شروع میکنه به دویدن)
از زبون نویسنده":
(وقتی میرسه. پارک رو می گرده که میرسه به یه الاچیق که اونجا صندلی داشته رفت اون زیر نشست
و شروع کرد به گریه کردن که صدای گریه یه نفر دیگه هم شنید برگشت و دید اون گوشه الاچیق ا.ت نشسته گریه می کنه، رفت سمتش بغلش کرد و گفت)
جین: ا.ت منو ببخش ، واقعا نمیدونستم که اون دختره یه هرزست
ا.ت: جین من واقعا عاشقتم و دوست دارم زندگی مو با تو بگذرونم
جین: راستش منم دوست دارم
(جین لباشو رو لبای ا.ت قرار میده و بعد بوسشون جین ا.ت به خونش می بره و لباساشونو عوض می کنن
و رو تخت می خوابن قبل از خواب هردو این کلمه ی جادویی رو به زبون می یارن
{دوست دارم}♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡)
پایان🥺🥂
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
گایز حتما نظر بدید و لایک کنید🥺🙏🏻کلی براش زحمت کشیدم☕💜
داشتم دنبال ا.ت می گشتم که ازش معذرت بخوام
رفتم در خونش هی در زدم اما جواب نداد ، برقای خونش خاموش بود
جین : اخه کجا رفتی ا.ت..... نکنه رفته پارکی که همیشه باهم می رفتیم
(زود شروع میکنه به دویدن)
از زبون نویسنده":
(وقتی میرسه. پارک رو می گرده که میرسه به یه الاچیق که اونجا صندلی داشته رفت اون زیر نشست
و شروع کرد به گریه کردن که صدای گریه یه نفر دیگه هم شنید برگشت و دید اون گوشه الاچیق ا.ت نشسته گریه می کنه، رفت سمتش بغلش کرد و گفت)
جین: ا.ت منو ببخش ، واقعا نمیدونستم که اون دختره یه هرزست
ا.ت: جین من واقعا عاشقتم و دوست دارم زندگی مو با تو بگذرونم
جین: راستش منم دوست دارم
(جین لباشو رو لبای ا.ت قرار میده و بعد بوسشون جین ا.ت به خونش می بره و لباساشونو عوض می کنن
و رو تخت می خوابن قبل از خواب هردو این کلمه ی جادویی رو به زبون می یارن
{دوست دارم}♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡)
پایان🥺🥂
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
گایز حتما نظر بدید و لایک کنید🥺🙏🏻کلی براش زحمت کشیدم☕💜
۳۱.۴k
۱۰ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.