رمان عشق سیاه و سفید...! part: 26
لونا: گفتم زنگ بزن....(عصبانی)
نینو: ب... باشه حالا عصبانی نشو..(ترسیده بدبخت🫥😂)
(نینو زنگ میزنه و به رفیقش لوکیشن میفرسته تا بیاد همون جایی که اونا هستن....)
☆
☆
☆
(چند مین بعد رفیقش میرسه)
(اسمش: جوسونه)
(نینو از سرجاش بلند میشه و میگه:.....-)
نینو: عح جوسون اومدی؟!(و بغلش میکنه)
جوسون: سلام بچه ها چطورین؟!
جوسون: به به لونا خانم چقدر عوض شدی...!
لونا: ولی تو عوضی شدی....!
جوسون: هرچیت هم تغییر کنه این اخلاقت عمرن تغییر کنه...!
لونا:(چشم قره)
جوسون: خوب واسه چی صدام کردین؟!
لونا: بشین باهات کار دارم...
جوسون: چشم بانو..
لونا: بهم نگو بانو
جوسون: چشم بانو...(خنده ریز)
لونا:(چشم قره)
جوسون: خب؟!
لونا: قرار واسم یه کاری کنی...
جوسون: چیکار؟!
لونا: فردا خوشتیپ میکنی میای مدرسمون..
جوسون: و. د. ف اونوقت چرا؟!
لونا: اگه تا اخر حرفام کارایی که بگم بکنی مزد زیادی میگیری....
جوسون:(از خوشحالی چشاش میدرخشه و میخنده و میگه:....) باشه...
لونا: خوبه
لونا:یه دختره تو مدرسمونع من پیشش وایمیسم تو سالن و بهت علامت میدم کیه و بعد تو...................(هچیو بهش میگه)
سوجون: عجیب غریبع ولی باشه...
لونا: ممنون....
لونا: میتونی بری.....
سوجون: باش...!
سوجون: خداحافظ بچه ها....
بچه ها به غیر لونا: بایییی
لونا: بچه ها باشما هم کار دارم
لونا: قراره این کارو کنید......................(همرو میگه)
بچه ها: اوکیع...
جونکیون: دست مزد؟!
لونا: خف
جونکیون: چشم....
نینو: ب... باشه حالا عصبانی نشو..(ترسیده بدبخت🫥😂)
(نینو زنگ میزنه و به رفیقش لوکیشن میفرسته تا بیاد همون جایی که اونا هستن....)
☆
☆
☆
(چند مین بعد رفیقش میرسه)
(اسمش: جوسونه)
(نینو از سرجاش بلند میشه و میگه:.....-)
نینو: عح جوسون اومدی؟!(و بغلش میکنه)
جوسون: سلام بچه ها چطورین؟!
جوسون: به به لونا خانم چقدر عوض شدی...!
لونا: ولی تو عوضی شدی....!
جوسون: هرچیت هم تغییر کنه این اخلاقت عمرن تغییر کنه...!
لونا:(چشم قره)
جوسون: خوب واسه چی صدام کردین؟!
لونا: بشین باهات کار دارم...
جوسون: چشم بانو..
لونا: بهم نگو بانو
جوسون: چشم بانو...(خنده ریز)
لونا:(چشم قره)
جوسون: خب؟!
لونا: قرار واسم یه کاری کنی...
جوسون: چیکار؟!
لونا: فردا خوشتیپ میکنی میای مدرسمون..
جوسون: و. د. ف اونوقت چرا؟!
لونا: اگه تا اخر حرفام کارایی که بگم بکنی مزد زیادی میگیری....
جوسون:(از خوشحالی چشاش میدرخشه و میخنده و میگه:....) باشه...
لونا: خوبه
لونا:یه دختره تو مدرسمونع من پیشش وایمیسم تو سالن و بهت علامت میدم کیه و بعد تو...................(هچیو بهش میگه)
سوجون: عجیب غریبع ولی باشه...
لونا: ممنون....
لونا: میتونی بری.....
سوجون: باش...!
سوجون: خداحافظ بچه ها....
بچه ها به غیر لونا: بایییی
لونا: بچه ها باشما هم کار دارم
لونا: قراره این کارو کنید......................(همرو میگه)
بچه ها: اوکیع...
جونکیون: دست مزد؟!
لونا: خف
جونکیون: چشم....
۵.۶k
۰۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.