ازدواج اجباری
#ازدواج_اجباری
#پارت۱
+سلام من ا.ت،دانشجوی رشته پزشکی،۲۲ سال
_سلام کوک جئون جون کوک،بزرگترین مافیا،۲۹سال
..............................
+با صدای آلارم گوشیم پاشدم و رفتم سرویس بهداشتی کارای مربوطه رو کردم داشتم حاضر میشدم ک یهو ی زنگ از طرف ناشناس داشتم جواب دادم چیزی نگفت چن بار صداش کردم اولش تعجب کردم بعدش گفتم حتما خلی چیزیه و قطع کردم بعدش بلافاصله بازم زنگ زد ایندفعه با تندی گفتم بله؟میشه انقد مزاحم نشید بعدش قطع شد ترسیدم ولی بی اهمیت رفتم لباسا مو عوض کردم و ی کت و شلوار شیک پوشیدم(عکسشو ت اسلاید دوم گذاشتم)،ی آرایش لایت کردم و ت آینه نگا کردم اوف چقد جیگر شدم
_وات امروز تولد یوناس(دوس دختر رفیق صمیمیش)
هوف بعد کارا باید ی کادو مخصوص یونا براش بخرم ی کت و شلوار پوشیدم و ب سمت مرکز خرید رفتم
۲ ساعت بعد:
بلاخره ی کادو خریدم شت ساعت ۶ ساعت ۸ تولد یوناس سریع رفتم خونه و ی دوش ۲۰ مین کرفتم و سریع آماده شدم و ب سوی بار رفتم(فاخ تولدم ت بار اخه:\)
ویو ا.ت:
اممم ساعت ۶:۱۰ بود و تولد یونا(دوست صمیمی ا.ت)ساعت ۸ وای وای کلی کار سرم ریخته بود سریع رفتم خونه ی دوش ۱۰ مین گرفتم و بعدشم لباسامو پوشیدم و ارایش لات کردمو کادوشو برداشتم و ب سمت بار حرکت کردم
+عااا وقتی رسیدم تقریبا همه اومده بودن ک دیدم ی پسر خیلی خوشتیپ و جذاب از بغلم با سرعت رد شد...
_خیلی عجله داشتم و بدون هیچ توجهی ب بقیه همرو کنار زدم و رفتم پیش یونا و تهیونگ(تهیونگ رفیق صمیمی کوک و یونا دوس دختر تهیونگ)
_به به زن داداش تولدت مبارک با کادو
×یاا کوکیا چرا زحمت کشیدی خودت بس بودی
+های یونا های تهیونگ
×عع ا.ت دختر کجایی ۲ ساعته دارم ب گوشیت میزنگم ج نمدی
÷سلام ا.ت یدفعه میموندی نمیومدی دختر خسته نباشی ۱۰ دیقه از شروع تولد میگذره و ت الان میای
+خنده.یا تهیونگا با مهمون اینجوری برخورد نمیکنن🗿
×هوم ا.ت راس میگه عع راستی یادم رف معرفی کنم کوک بهترین رفیق تهیونگ کوک فرندم ا.ت
+عااا از اشنایی باهاتون خوشوقتم
_همچنین ا.ت بودید درسته؟
+بل
÷خب مهمانان گرامی بفرمایید
×تهیونگاااااااااااااا
البت راس مگه بفرمایید ب تولد پارتی یونا خوشامدید🗿✨
+کادو رو دادم و حرکت کرد ک یدفعه....
...........................
شرایط پارت بعد :
۱۰ لایک
#پارت۱
+سلام من ا.ت،دانشجوی رشته پزشکی،۲۲ سال
_سلام کوک جئون جون کوک،بزرگترین مافیا،۲۹سال
..............................
+با صدای آلارم گوشیم پاشدم و رفتم سرویس بهداشتی کارای مربوطه رو کردم داشتم حاضر میشدم ک یهو ی زنگ از طرف ناشناس داشتم جواب دادم چیزی نگفت چن بار صداش کردم اولش تعجب کردم بعدش گفتم حتما خلی چیزیه و قطع کردم بعدش بلافاصله بازم زنگ زد ایندفعه با تندی گفتم بله؟میشه انقد مزاحم نشید بعدش قطع شد ترسیدم ولی بی اهمیت رفتم لباسا مو عوض کردم و ی کت و شلوار شیک پوشیدم(عکسشو ت اسلاید دوم گذاشتم)،ی آرایش لایت کردم و ت آینه نگا کردم اوف چقد جیگر شدم
_وات امروز تولد یوناس(دوس دختر رفیق صمیمیش)
هوف بعد کارا باید ی کادو مخصوص یونا براش بخرم ی کت و شلوار پوشیدم و ب سمت مرکز خرید رفتم
۲ ساعت بعد:
بلاخره ی کادو خریدم شت ساعت ۶ ساعت ۸ تولد یوناس سریع رفتم خونه و ی دوش ۲۰ مین کرفتم و سریع آماده شدم و ب سوی بار رفتم(فاخ تولدم ت بار اخه:\)
ویو ا.ت:
اممم ساعت ۶:۱۰ بود و تولد یونا(دوست صمیمی ا.ت)ساعت ۸ وای وای کلی کار سرم ریخته بود سریع رفتم خونه ی دوش ۱۰ مین گرفتم و بعدشم لباسامو پوشیدم و ارایش لات کردمو کادوشو برداشتم و ب سمت بار حرکت کردم
+عااا وقتی رسیدم تقریبا همه اومده بودن ک دیدم ی پسر خیلی خوشتیپ و جذاب از بغلم با سرعت رد شد...
_خیلی عجله داشتم و بدون هیچ توجهی ب بقیه همرو کنار زدم و رفتم پیش یونا و تهیونگ(تهیونگ رفیق صمیمی کوک و یونا دوس دختر تهیونگ)
_به به زن داداش تولدت مبارک با کادو
×یاا کوکیا چرا زحمت کشیدی خودت بس بودی
+های یونا های تهیونگ
×عع ا.ت دختر کجایی ۲ ساعته دارم ب گوشیت میزنگم ج نمدی
÷سلام ا.ت یدفعه میموندی نمیومدی دختر خسته نباشی ۱۰ دیقه از شروع تولد میگذره و ت الان میای
+خنده.یا تهیونگا با مهمون اینجوری برخورد نمیکنن🗿
×هوم ا.ت راس میگه عع راستی یادم رف معرفی کنم کوک بهترین رفیق تهیونگ کوک فرندم ا.ت
+عااا از اشنایی باهاتون خوشوقتم
_همچنین ا.ت بودید درسته؟
+بل
÷خب مهمانان گرامی بفرمایید
×تهیونگاااااااااااااا
البت راس مگه بفرمایید ب تولد پارتی یونا خوشامدید🗿✨
+کادو رو دادم و حرکت کرد ک یدفعه....
...........................
شرایط پارت بعد :
۱۰ لایک
۳۵.۰k
۰۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.