(ددی های من)
(ددی های من)
میا:خب خب سلام به همه من میا هستم راوی سازنده و نويسنده این فیلم خب بچ۰۰
سانزو:من نمیخام اومگا باشم اصلا چرا ریندو امگا نباشه فیسشم میخوره
ایزانا از اون ور:منم گفتم نمیخام ولی نمیدونم چرا بعدش زیر چشم این بامجونو کاکاشته
همه یه لحظه به ایزانا خیره میشن
سانزو:قلط کرم اصلا من همون امگا
راوی:خب داشتم میگفتم بچه ها این داستان در ژانری امگاورس هست و ما براي اين فيلم کلی زهمت کشیدیم کپی نکنید و اگه کپی دیدید ممنون میشم گذارش کنید بریم براي شروع داستان
1
2
3
حرکت
ددی های من قسمت 1
از زبان راوی
پسرک مو زرد که تاکمیچی نام داشت به سرعت به طرف دانشگاهش میدوید خوب اون خیلی دیر کرده بود بلاخره سال اول دانشگاه و همینطور روز اول که نباید دیر کرد مگه نه؟ بلا خره با هر بدبختی که بود خودش رو به دانشگاه رسوند وقتی نشت رو صندلیش همون موقع مردی پیر که انگار معلم بود وارد کلاس شد سلامی کرد و گچی ورداشت و روی تخته گچی نوشت
سانو ری(فرز کنید اسم پدربزرگ مایکی اینا ری بوده)
ری:سلام بچه ها من معلمتونم پدربزرگ صدام کنید و ممنون میشم خودتون رو معرفی کنید و از تو آقایی که ته کلاسی و موهات صورتی از تو شروع میکنیم بعد از ردیفت میایم جلو
پسر مو صورتی:هاروچیو آکاشی هستم ملقب به سانزو 19 سالمه و امگام از ملاقات با شما خوش حالم پدربزرگ
از زبان تاکه میچی
خیلی خوشگل بود ولی خدایی با این جذبش امگاس میخورد آلفا یا بتا باشه۰۰۰
____________
پارت بعد 13 لایت و 13 تا کامنت هرکی یه کامنت بزاره بسه بیشتر بزارین یکی حساب میشه گلیلیلییی حمایت یادتون نره بابای
میا:خب خب سلام به همه من میا هستم راوی سازنده و نويسنده این فیلم خب بچ۰۰
سانزو:من نمیخام اومگا باشم اصلا چرا ریندو امگا نباشه فیسشم میخوره
ایزانا از اون ور:منم گفتم نمیخام ولی نمیدونم چرا بعدش زیر چشم این بامجونو کاکاشته
همه یه لحظه به ایزانا خیره میشن
سانزو:قلط کرم اصلا من همون امگا
راوی:خب داشتم میگفتم بچه ها این داستان در ژانری امگاورس هست و ما براي اين فيلم کلی زهمت کشیدیم کپی نکنید و اگه کپی دیدید ممنون میشم گذارش کنید بریم براي شروع داستان
1
2
3
حرکت
ددی های من قسمت 1
از زبان راوی
پسرک مو زرد که تاکمیچی نام داشت به سرعت به طرف دانشگاهش میدوید خوب اون خیلی دیر کرده بود بلاخره سال اول دانشگاه و همینطور روز اول که نباید دیر کرد مگه نه؟ بلا خره با هر بدبختی که بود خودش رو به دانشگاه رسوند وقتی نشت رو صندلیش همون موقع مردی پیر که انگار معلم بود وارد کلاس شد سلامی کرد و گچی ورداشت و روی تخته گچی نوشت
سانو ری(فرز کنید اسم پدربزرگ مایکی اینا ری بوده)
ری:سلام بچه ها من معلمتونم پدربزرگ صدام کنید و ممنون میشم خودتون رو معرفی کنید و از تو آقایی که ته کلاسی و موهات صورتی از تو شروع میکنیم بعد از ردیفت میایم جلو
پسر مو صورتی:هاروچیو آکاشی هستم ملقب به سانزو 19 سالمه و امگام از ملاقات با شما خوش حالم پدربزرگ
از زبان تاکه میچی
خیلی خوشگل بود ولی خدایی با این جذبش امگاس میخورد آلفا یا بتا باشه۰۰۰
____________
پارت بعد 13 لایت و 13 تا کامنت هرکی یه کامنت بزاره بسه بیشتر بزارین یکی حساب میشه گلیلیلییی حمایت یادتون نره بابای
۴.۳k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.