پارت ۲۷

ویو پ•ته

از اینکه می‌دیم ته هم برای خودش دوست پسر پیدا کرد خوش حال بودم ولی نگران این بودم که با ۷ سال اختلاف سنی چه جوری می‌خواد مراقبش باشه .
پ•ته: بسه دیگه .«عربده.»
پ•ته: ته یه سوال دارم واقعا کوک رو دوست داری و حاضری با اختلاف سنی که دارین تا ابد باهم باشین؟
ته: آره، من دوستش دارم و حاضرم جونم رو براش فدا کنم.
پ•ته: باشه پس میتونی پیش خودت نگه داریش.
ته:واقعا؟
پ•کوک: چی ؟«عصبی.»
پ•کوک: اون پسر منه منم باید اجازه بدم نه توی عوضی.«داد و عربده»
پ•ته: تا الان باشه خوب رفتاری کردی که بخوای برای خودت نگهش داری؟«داد و عربده.»
پ•کوک: اون از پوست و گوشت منه منم هرکاری بخوام میتونم باهاش کنم و توی عوضی خر کی‌ باشی که بخوای برای پسرم برنامه ریزی کنی؟«داد و عربده.»
پ•ته: چی گفتی ؟ اگه جرعت داری دوباره تکرار کن.«داد و عربده.»
پ•کوک: گفتم توی عوضی خر کی باشی که بخوای برای پسرم برنامه ریزی کنی؟«داد و عربده.»
پ•ته: الان بهت نشون میدم که کیم.

ویو ادمین‌.
«قبلش من بابت تمامی فش ها که سانسور نکردم معذرت می‌خوام .»

پدر ته توفنگ رو از توی جیبش در میاره و یه گوله توی سر پدر کوک خالی می‌کنه.
و پدر کوک میوفته زمین و جون میده.


ادامه دارد...................