داشتم به تو فکر میکردم...
داشتم به تو فکر میکردم...
و به روزهای آخر سال...
و به پایان های بدون برگشت...
آرایشگر صدام کرد:
_ الهام! حالا بالاخره تصمیم گرفتی؟
تو آینه به خودم نگاه کردم. به موهایی که داشت بلند میشد و یاد من مینداخت که یه دختر درونم زنده است...
+ کوتاهشون کن... کوتاه کوتاه...
همینطور که دست میکشید بین موهام گفت:
_ موی بلند که خیلی بهت میاد. چرا اینقدر کوتاه؟!
به تو فکر میکردم. و به دختر مو بلند درونم...
+ ریزش مو پیدا کردم.
+++ باید هر علامتی که منو یاد دختر بودن میندازه حذف کنم...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
و به روزهای آخر سال...
و به پایان های بدون برگشت...
آرایشگر صدام کرد:
_ الهام! حالا بالاخره تصمیم گرفتی؟
تو آینه به خودم نگاه کردم. به موهایی که داشت بلند میشد و یاد من مینداخت که یه دختر درونم زنده است...
+ کوتاهشون کن... کوتاه کوتاه...
همینطور که دست میکشید بین موهام گفت:
_ موی بلند که خیلی بهت میاد. چرا اینقدر کوتاه؟!
به تو فکر میکردم. و به دختر مو بلند درونم...
+ ریزش مو پیدا کردم.
+++ باید هر علامتی که منو یاد دختر بودن میندازه حذف کنم...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
۸.۵k
۲۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.