فراموشی part 12

شروعی دوباره ؛ تعریف هر کس از این دوتا کلمه میتونه متفاوت باشه ، میتونه برای یه نفر کلمه شروعی دوباره مثل دور انداختن تمام چیزهایی که یادآور افکار تلخ و بد باشه ؛ برای فرد دیگه میتونه شروع یه سفر جدید باشه و باز برای کسی دیگه نو کردن تمام وسایل و آدمای زندگیش باشه ، مثل تعریفی دیگه از اولین مثالی که زدم . اما تعریف شروعی دوباره برای فلیکس به معنای ساختن دوباره خاطرات با کسایی که دوستشون داره هست ، ساختن خاطرات با فردی که تازه فهمیدی از زندگی قبلی عاشق همدیگه بودید ؛ درسته ، فلیکس میخواد دوباره خاطراتش رو با هیونجین بسازه .خاطراتی که در اعماق قلبش حک میشه و تا ابد به یادش میمونه:)
_هیونجین از پله ها اومد پایین ، با اینکه این پله های نحس خاطراتی که گوشه ذهنش دفن شده بود رو بیدار میکرد اما حالا با تونست غلبه کنه و با سنگی سخت ایندفعه محکمتر دفعش کنه تا به هیچ وجه بیدار نشه
بقیه اعضا سمتش دویدن و بغلش کردن جوری که خود هیونجین قابل دیدن نبود ، فلیکس هم از روی مبل بلند شد و به سمتشون رفت ، اعضا کنار رفتن و هیونجین به قدری محکم فلیکس رو بغل کرد تا با نفس هایی که پر از عطرش بودن داخل ریه های اش رز های از جنس زیبایی و عشق شکوفه بزنه
همینطور عشقی شکوفا شده بود ؛ لینو در حال تماشا کردن اون دوتا زمزمه وار در گوش جیسونگ چیزی گفت که باعث شد عشقی آتشین دیگر سر از خاک بیرون بیاره . با اینکه این لحظات برای اعضا قشنگ تر از هرچیز دیگه توی زندگی شون بود اما چان یادآوری کرد که باید برن کمپانی تمرین کوریوگرافی تایتل ترک آلبوم جدیدشون ، کمی غر غر کردن اما بلاخره رفتن بالا تا آماده شن و حالا این فلیکس بود که توی خونه تنها میموند، تصمیم گرفت کار جدیدی رو امتحان کنه تا پسرا رو غافلگیر کنه


ادامه دارد...
حس میکنم خیلی اشکال داره ؛ سعی میکنم پارت بعدی پرمحتوا تر باشه