مافیا عاشقمم شد(پارت4)
مافیا عاشقمم شد(پارت4)
از دید کوک
+پس فکر کردی میتونی از دستم فرار کنی(پورخند)
از دید ا/ت
_تا جایی که یادمه خیلی خستمم بودم و یهو با صدای زنگ بیدار شدم و مثل گچ شدم
_دیدم همون پسرس با چند تا بادیگارد
_تو... تو... اینجا چیکار میکنی
+بیا بریم بیبی
_اولن به من نگو بیبی دو تو چطوری منو پیدا کردی؟
+یادت رفته من یه مافیا بزرگ تر از پدرتم
_فقط بدو گمشو
∆ا/ت چیشده؟ چخبره؟
_این همون پسرس
∆اوه پس اینه اره
_اره اومده دنبال من ولی نمیخوام باهاش برم
+پس نمیای اره
_نههههه
∆اون باتو هیجا نمیاد
∆ا/ت برو تو اتاق در هم قفل کن
(در گوشش گفت برو تو اتاق در هم قفل کن و از پنجره فرار کن)
_ب... باشه
(سری فرار کرد داخل اتاق)
+برید دنبالش
_میخواستم فرار کنم که یهو چشمم به بیرون انداختم و شوکه شدم بیست تا بادیگار بیرون بودم شوکه شدم
_یادم رفته بود درو قفل کنم و اونا اومدن داخل...
+بیبی زود باش بیا منتظرتم
_باشه اه
+برو وسیالیت رو جمع کن بیبی
(چند دقیقه بعد وسایلشو جمع کرد و رفتن سوار ماشین شدن)
+بیبی چرا انقدر عصبی؟
_یعنی نمیفهمیییییی
_هیچی اصلن اه
+بعدن میرم خونه تنبیهت میکنم
_چ.. چی.... تنبهی؟
_چرا تنبیه؟
+تو ازدستم فرار کردی حالا وقت تنبیه
_برو بابا
(چند دقیقه بعد)
_وقتی رسیدم یه امارت خیلی بزرگ رو دیدم ذوق کردم ولی نه برای اون
+خوشت اومده بیبی
_اره ولی نه از تو ایش
+به تنبیهت زیاد شد بیب
_میخوام برم دوش بگیرم حموم کجاست؟
+خدمت کار به خانم نشون بده حموم کجاست
♕چشم ارباب
_رسیدم و رفتم زیر وان پراز کف بود و من دهنم داخل اب بود و چشام بالا خوابم یکم برد
از دید کوک
+هواسم نبود داخل حموم بود رفتم داخل. حموم
+بدنش داشت منو دیونه میکرد و
بعدش....
از دید ا/ت
_و یه چیزی احساس کردم زیرمه و دیدم کوکه یهو لبم رو بوسید هرکاری کردم ازش جدا شم نمیشدم صفت منو گرفته بود
و سیلی زدمش
_چه غلطی داری میکنی
+بیب بدنت منو دیونه میکنو همنطور خودت نتونستم تحمل کنم
_برو گمشو بیرون ضود باشش
+باشه بیب وای بعد بیا برات تنبیاهت رو بگم بیبی
_باشه تو فقدر برو گمشو (عصبی).....
از دید کوک
+پس فکر کردی میتونی از دستم فرار کنی(پورخند)
از دید ا/ت
_تا جایی که یادمه خیلی خستمم بودم و یهو با صدای زنگ بیدار شدم و مثل گچ شدم
_دیدم همون پسرس با چند تا بادیگارد
_تو... تو... اینجا چیکار میکنی
+بیا بریم بیبی
_اولن به من نگو بیبی دو تو چطوری منو پیدا کردی؟
+یادت رفته من یه مافیا بزرگ تر از پدرتم
_فقط بدو گمشو
∆ا/ت چیشده؟ چخبره؟
_این همون پسرس
∆اوه پس اینه اره
_اره اومده دنبال من ولی نمیخوام باهاش برم
+پس نمیای اره
_نههههه
∆اون باتو هیجا نمیاد
∆ا/ت برو تو اتاق در هم قفل کن
(در گوشش گفت برو تو اتاق در هم قفل کن و از پنجره فرار کن)
_ب... باشه
(سری فرار کرد داخل اتاق)
+برید دنبالش
_میخواستم فرار کنم که یهو چشمم به بیرون انداختم و شوکه شدم بیست تا بادیگار بیرون بودم شوکه شدم
_یادم رفته بود درو قفل کنم و اونا اومدن داخل...
+بیبی زود باش بیا منتظرتم
_باشه اه
+برو وسیالیت رو جمع کن بیبی
(چند دقیقه بعد وسایلشو جمع کرد و رفتن سوار ماشین شدن)
+بیبی چرا انقدر عصبی؟
_یعنی نمیفهمیییییی
_هیچی اصلن اه
+بعدن میرم خونه تنبیهت میکنم
_چ.. چی.... تنبهی؟
_چرا تنبیه؟
+تو ازدستم فرار کردی حالا وقت تنبیه
_برو بابا
(چند دقیقه بعد)
_وقتی رسیدم یه امارت خیلی بزرگ رو دیدم ذوق کردم ولی نه برای اون
+خوشت اومده بیبی
_اره ولی نه از تو ایش
+به تنبیهت زیاد شد بیب
_میخوام برم دوش بگیرم حموم کجاست؟
+خدمت کار به خانم نشون بده حموم کجاست
♕چشم ارباب
_رسیدم و رفتم زیر وان پراز کف بود و من دهنم داخل اب بود و چشام بالا خوابم یکم برد
از دید کوک
+هواسم نبود داخل حموم بود رفتم داخل. حموم
+بدنش داشت منو دیونه میکرد و
بعدش....
از دید ا/ت
_و یه چیزی احساس کردم زیرمه و دیدم کوکه یهو لبم رو بوسید هرکاری کردم ازش جدا شم نمیشدم صفت منو گرفته بود
و سیلی زدمش
_چه غلطی داری میکنی
+بیب بدنت منو دیونه میکنو همنطور خودت نتونستم تحمل کنم
_برو گمشو بیرون ضود باشش
+باشه بیب وای بعد بیا برات تنبیاهت رو بگم بیبی
_باشه تو فقدر برو گمشو (عصبی).....
۵.۴k
۰۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.