نور مآه
پارت:2
_____________________________
ویو جونکوگ:
به نگهبانا گفتم بیرون همه شکه شدن.
نگهبانا رفتن و من و کارینا تنها تو سالن موندیم...
کارینا پاشد و میخواست شلوارش رو دربیاره(سبحان الله)
پاشد رفتم سمتش
____________________________
جونکوگ:چیکار میکنی دختره هرزه
کارینا:پس چرا گفتی نهگبانا برن؟
جونکوگ:واسا الان بهت میگم
____________________________
ویو ادمین:
جونکوگ یه سیلی محکم زد تو گوش کارینا
کارینا:جیغغ چیکار میکنییی
جونکوگ:دختره جنده نمیفهمی من با ا.ت تو رابطه ام؟
کارینا:اون..
جونکوگ:اون چی؟حداقل اون مثل تو نیست هرشب زیر یکی باشه جنده باشه
کارینا:من من..
جونکوگ:از اینجا گمشو برو(با داد)
کارینا:باشه ولی میدونی من چرا هرشب زیر یکیم؟..چون پولش خوبه مثل تو الدنگ نیستم بابام پولامو بده
_______________________________
ویو ا.ت:
اونشب خیلی سرد بود..
ولی من میخواستم برم پیش سنپایم(ا.ت اسم جونکوگ رو نمیدونه)
تا اونجا خیلی راه بود..
رفتم سمت تلفن عمومی و به سنپای زنگ زدم
جونکوگ:بله؟
ا.ت:سلام سنپای..
جونکوگ:او سلام ا.ت خوبی
ا.ت(با گریه):نه معلومههه
جونکوگ:ا.ت چیشده؟؟
ا.ت:فک کردی من اسکلم؟اونشب صدای اون دختره رو شندیم اومدم از لای در نگاه کردم..
جونکوگ:پس برای همونه که توی عمارت نیستی؟الان میگم جین بیاد دنبالت..
ا.ت:نه من نمیامممم
جونکوگ:او ا.ت کوچولو چرا ناز کرده..امشب تنبیهش کنم؟
ا.ت:خفشوو(با ناز)
جونکوگ:حداقل گوشیتو میبریدی خرهه
ا.ت:دارم غش میکنمممم از خندهههه
#فیک
#نور_مآه
_____________________________
ویو جونکوگ:
به نگهبانا گفتم بیرون همه شکه شدن.
نگهبانا رفتن و من و کارینا تنها تو سالن موندیم...
کارینا پاشد و میخواست شلوارش رو دربیاره(سبحان الله)
پاشد رفتم سمتش
____________________________
جونکوگ:چیکار میکنی دختره هرزه
کارینا:پس چرا گفتی نهگبانا برن؟
جونکوگ:واسا الان بهت میگم
____________________________
ویو ادمین:
جونکوگ یه سیلی محکم زد تو گوش کارینا
کارینا:جیغغ چیکار میکنییی
جونکوگ:دختره جنده نمیفهمی من با ا.ت تو رابطه ام؟
کارینا:اون..
جونکوگ:اون چی؟حداقل اون مثل تو نیست هرشب زیر یکی باشه جنده باشه
کارینا:من من..
جونکوگ:از اینجا گمشو برو(با داد)
کارینا:باشه ولی میدونی من چرا هرشب زیر یکیم؟..چون پولش خوبه مثل تو الدنگ نیستم بابام پولامو بده
_______________________________
ویو ا.ت:
اونشب خیلی سرد بود..
ولی من میخواستم برم پیش سنپایم(ا.ت اسم جونکوگ رو نمیدونه)
تا اونجا خیلی راه بود..
رفتم سمت تلفن عمومی و به سنپای زنگ زدم
جونکوگ:بله؟
ا.ت:سلام سنپای..
جونکوگ:او سلام ا.ت خوبی
ا.ت(با گریه):نه معلومههه
جونکوگ:ا.ت چیشده؟؟
ا.ت:فک کردی من اسکلم؟اونشب صدای اون دختره رو شندیم اومدم از لای در نگاه کردم..
جونکوگ:پس برای همونه که توی عمارت نیستی؟الان میگم جین بیاد دنبالت..
ا.ت:نه من نمیامممم
جونکوگ:او ا.ت کوچولو چرا ناز کرده..امشب تنبیهش کنم؟
ا.ت:خفشوو(با ناز)
جونکوگ:حداقل گوشیتو میبریدی خرهه
ا.ت:دارم غش میکنمممم از خندهههه
#فیک
#نور_مآه
۱.۱k
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.