آلفای حریص من پارت ۲
جانگ کوک ویو*
بعد از بستن کراوات لباسم ک یک کت و شلوار مشکی و یک پیراهن سفید بایک دکمه ی وسط کت مشکی ای ک تنم بود رو بستم و با برداشتن کیفم ب بیرون اتاق رفتم و با قدم های محکم و نگاهی دورانی ب کل خدمه از پله پایین اومدم
برای همه ی خدمتکار هایی ک تعظیم میکردند ب سر تکون دادنی اکتفا کردم و بعد از خوردن لیوان شیری ک روی میز صبحانه بود
ب سمت در ورودی عمارت رفتم و بعد از گرفتن کفش هام از یکی از خدمه ها ساعت مچیم رو چک کردم خب ب عنوان یک کارمند دیر کرده بودم و بعنوان یک مدیر بی مسئولیتی
بعد از طی کردن مسیر بین عمارت اصلی تا ورودی و خروجی عمارت با سوئیچ در رو باز کردم و چون از قبل بوگاتی مشکی رنگم رو خدمه آماده کردن دیگ نیازی ب بازکردن در ماشین یا کار های دیگ نبود .
با رسیدنم ب ماشین فیلیکس پسر اجوما یکی از خدمتکار های قدیمی مون در ماشین رو برام باز کرد و بعد از نگاهی کوتاه بهش ماشین رو با زدن دکمه ی استرات روشن کردم
و بعد از عوض کردن دنده ب راه افتادم
اهنگto sed to dance رو پلی کردم و بعد از کمی گوش کردنش موبایلم زنگ خورد و با نشون دادن اسم (daddy) بهم فهموند ک پدرم پشت خط عه
با زدن دکمه ی سبز رنگ تماس رو وصل کردم و پس از چند ثانیه صدای پدرم پشت خط ب گوش رسید( جانگ کوک:× پدرش :_) (نکته : علامت ها موقتی یعنی برای کل فیک ازشون استفاده نمیشه)
_الو
×الو ،سلام جانم بابا کاری داشتی ؟
_جانگ کوک زنگ زدم ک فقط حال و اوضاع شرکت رو بپرسم چخبر ؟همچی خوبه؟
×بله بابا همچیز سرجاشه امروز میآید شرکت؟
_ شب میام فعلا کار دارم
× پس من ساعتای ۵ یا ۶ باهاتون تماس میگیرم
_خیلی خب قطع میکنم
و بعد از چند لحظه تماس قطع شد
(خیلی بی معنی نوشتم خودم میدونم ب روم نیارید😅)
بعد از بستن کراوات لباسم ک یک کت و شلوار مشکی و یک پیراهن سفید بایک دکمه ی وسط کت مشکی ای ک تنم بود رو بستم و با برداشتن کیفم ب بیرون اتاق رفتم و با قدم های محکم و نگاهی دورانی ب کل خدمه از پله پایین اومدم
برای همه ی خدمتکار هایی ک تعظیم میکردند ب سر تکون دادنی اکتفا کردم و بعد از خوردن لیوان شیری ک روی میز صبحانه بود
ب سمت در ورودی عمارت رفتم و بعد از گرفتن کفش هام از یکی از خدمه ها ساعت مچیم رو چک کردم خب ب عنوان یک کارمند دیر کرده بودم و بعنوان یک مدیر بی مسئولیتی
بعد از طی کردن مسیر بین عمارت اصلی تا ورودی و خروجی عمارت با سوئیچ در رو باز کردم و چون از قبل بوگاتی مشکی رنگم رو خدمه آماده کردن دیگ نیازی ب بازکردن در ماشین یا کار های دیگ نبود .
با رسیدنم ب ماشین فیلیکس پسر اجوما یکی از خدمتکار های قدیمی مون در ماشین رو برام باز کرد و بعد از نگاهی کوتاه بهش ماشین رو با زدن دکمه ی استرات روشن کردم
و بعد از عوض کردن دنده ب راه افتادم
اهنگto sed to dance رو پلی کردم و بعد از کمی گوش کردنش موبایلم زنگ خورد و با نشون دادن اسم (daddy) بهم فهموند ک پدرم پشت خط عه
با زدن دکمه ی سبز رنگ تماس رو وصل کردم و پس از چند ثانیه صدای پدرم پشت خط ب گوش رسید( جانگ کوک:× پدرش :_) (نکته : علامت ها موقتی یعنی برای کل فیک ازشون استفاده نمیشه)
_الو
×الو ،سلام جانم بابا کاری داشتی ؟
_جانگ کوک زنگ زدم ک فقط حال و اوضاع شرکت رو بپرسم چخبر ؟همچی خوبه؟
×بله بابا همچیز سرجاشه امروز میآید شرکت؟
_ شب میام فعلا کار دارم
× پس من ساعتای ۵ یا ۶ باهاتون تماس میگیرم
_خیلی خب قطع میکنم
و بعد از چند لحظه تماس قطع شد
(خیلی بی معنی نوشتم خودم میدونم ب روم نیارید😅)
۴.۳k
۲۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.