🖇 𝚗𝚊𝚞𝚐𝚑𝚝𝚢 𝚖𝚊𝚗𝚊𝚐𝚎𝚛 🖇
🖇 𝚗𝚊𝚞𝚐𝚑𝚝𝚢 𝚖𝚊𝚗𝚊𝚐𝚎𝚛 🖇
🖇𝚙𝚊𝚛𝚝𝟾🖇
ات: یه نفس عمیق کشیدم تا بغضم نشکنه، و موفق هم شدم.
یه قدم برداشتم که متوجه درد شدید پاهام شدم، اهمیت ندادم و به سمت آسانسور رفتم. خوشبختانه زود رسیدم به طبقه پنجم. به سمت اتاق رفتم در زدم.
جیمین: بله؟
ات: میشه لطفا درو باز کنین؟
جیمین: عااا تویی بیا تو
درو باز میکنه*
ات: دوباره سلام
جین: اتتتتتت! چیکار کرده بودی که اینجوری برگشتی پایین؟
ات: چیز خاصی نبود فقط یه اشتباه کوچیک
.جین: بیا تو درم پشت سرت ببند
ات: اون کاری که جین گفت انجام داد(وقتی ادمین گشاده)
جین: صبر کن(اومد نزدیک ات) این چیه رو صورتت؟
ات: چی؟
جین: چرا صورتت قرمزه
ات: قرمز؟ نه قرمز نیست
جین: پاهاتم کبود و زخمه
ات: ن.نه نیست
اعضا: ات، چیو داری از ما مخفی میکنی؟
ات: هیچی
جیهوپ: ات اگه اتفاقی افتاده به ما بگو
*ات: دوباره بغضش گرفت
ات: ایندفعه نتونستم بغضم کنترل کنم و بغضم شکست
جونگکوک: دیدم که چشماش پر از اشک شد و سرشو انداخت پایین دیگه طاقت نیوردم و بلند داد زدم:
.......
______________
لایک و کامنت یادتون نره🖇🌚🖤
🖇𝚙𝚊𝚛𝚝𝟾🖇
ات: یه نفس عمیق کشیدم تا بغضم نشکنه، و موفق هم شدم.
یه قدم برداشتم که متوجه درد شدید پاهام شدم، اهمیت ندادم و به سمت آسانسور رفتم. خوشبختانه زود رسیدم به طبقه پنجم. به سمت اتاق رفتم در زدم.
جیمین: بله؟
ات: میشه لطفا درو باز کنین؟
جیمین: عااا تویی بیا تو
درو باز میکنه*
ات: دوباره سلام
جین: اتتتتتت! چیکار کرده بودی که اینجوری برگشتی پایین؟
ات: چیز خاصی نبود فقط یه اشتباه کوچیک
.جین: بیا تو درم پشت سرت ببند
ات: اون کاری که جین گفت انجام داد(وقتی ادمین گشاده)
جین: صبر کن(اومد نزدیک ات) این چیه رو صورتت؟
ات: چی؟
جین: چرا صورتت قرمزه
ات: قرمز؟ نه قرمز نیست
جین: پاهاتم کبود و زخمه
ات: ن.نه نیست
اعضا: ات، چیو داری از ما مخفی میکنی؟
ات: هیچی
جیهوپ: ات اگه اتفاقی افتاده به ما بگو
*ات: دوباره بغضش گرفت
ات: ایندفعه نتونستم بغضم کنترل کنم و بغضم شکست
جونگکوک: دیدم که چشماش پر از اشک شد و سرشو انداخت پایین دیگه طاقت نیوردم و بلند داد زدم:
.......
______________
لایک و کامنت یادتون نره🖇🌚🖤
۳.۰k
۰۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.