عشق حقیقی پارت یک
عشق حقیقی پارت یک
داشتم میدوییدم گریه میکردم بعد از مرگ مامانم بابام الکلی شد و توی قمار باخت ومنو فروخت ..
فلش بک
توی دانشگاه داشتم با مینا حرف میزدم ( مینا دوست صمیمی هه سوعه) راستی اسم من هه سوعه من 22 سالمه و رشته مورد علاقم هنره
چون من توی بچگی هم خیلی نقاشیم خوب بود بعد از دانشگاه راه افتادم برم خونه که دوباره اون دختر رو مغز قلدر اومد جلوم
اسمش مین هی بود که گفت : اخی بچه یتیم داره میره خونه یا نه نه اشتباه شد تبیله گوسفند همه نگاهمون میکردن حتا مدیر کای
منم کم زور نداشتم گفتم : نه میخوام برم یونجه مامان باباتو بزارم بعد برم خونه
بدون اینکه حرفی بشنوم رفتم فقط گریه میکردم چون مامانم مرده بود همه مسخرم
میکردن رسیدم خونه طبق معمول بابام مست کرده بود رفتم سر یخچال موچی و شیر کاکائو برداشتم داشتم میخوردم که یکی با چنتا بادیگارد اومده بود خونه که بابام گفت
دخترم متاسفم من تورو سر قمار باختم ... ٔ
داشتم میدوییدم گریه میکردم بعد از مرگ مامانم بابام الکلی شد و توی قمار باخت ومنو فروخت ..
فلش بک
توی دانشگاه داشتم با مینا حرف میزدم ( مینا دوست صمیمی هه سوعه) راستی اسم من هه سوعه من 22 سالمه و رشته مورد علاقم هنره
چون من توی بچگی هم خیلی نقاشیم خوب بود بعد از دانشگاه راه افتادم برم خونه که دوباره اون دختر رو مغز قلدر اومد جلوم
اسمش مین هی بود که گفت : اخی بچه یتیم داره میره خونه یا نه نه اشتباه شد تبیله گوسفند همه نگاهمون میکردن حتا مدیر کای
منم کم زور نداشتم گفتم : نه میخوام برم یونجه مامان باباتو بزارم بعد برم خونه
بدون اینکه حرفی بشنوم رفتم فقط گریه میکردم چون مامانم مرده بود همه مسخرم
میکردن رسیدم خونه طبق معمول بابام مست کرده بود رفتم سر یخچال موچی و شیر کاکائو برداشتم داشتم میخوردم که یکی با چنتا بادیگارد اومده بود خونه که بابام گفت
دخترم متاسفم من تورو سر قمار باختم ... ٔ
۱۳.۱k
۰۵ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.