موهای صورتیت
فصل ۲
p5
بکی: ینی چی؟ من این همه به تو کمک کردم که به دامیان برسی بعد تو میگی نه...
آنیا: باشهههههه
بکی: مِسییییی
یکم حرف زدن و بکی رفت آنیا هم لباساشو پوشید رفت خونه ی باباش
آنیا: سلام مامان ، بابا نیست؟
یور: سلام آنیا چان نه رفته سرکار
خب آنیا میاد داخل
آنیا: مامان میخوام یه چی بگم..
یور: چی؟؟
آنیا: بکی عاشق یوری شده...
یور: چی واقعااااا؟/قیافه ی آدم که هم برگاشون ریخته هم خوشحالن....
پارت بعد رو ساعت ۱ میزارم😚💞
p5
بکی: ینی چی؟ من این همه به تو کمک کردم که به دامیان برسی بعد تو میگی نه...
آنیا: باشهههههه
بکی: مِسییییی
یکم حرف زدن و بکی رفت آنیا هم لباساشو پوشید رفت خونه ی باباش
آنیا: سلام مامان ، بابا نیست؟
یور: سلام آنیا چان نه رفته سرکار
خب آنیا میاد داخل
آنیا: مامان میخوام یه چی بگم..
یور: چی؟؟
آنیا: بکی عاشق یوری شده...
یور: چی واقعااااا؟/قیافه ی آدم که هم برگاشون ریخته هم خوشحالن....
پارت بعد رو ساعت ۱ میزارم😚💞
۲.۵k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.