(تموم شد)3پارتی Part.اخر

ته*ویو.
(۳ماه بعد).
در حال برگشتن به.
سئول بودیم.
داشتیم میرفتیم.
سوار هواپیمام بشیم.
که ا/ت هوس کرد.
منم که دیگه.
اماده بودم که بگه برک.
فروشگاه.
سوار ماشین بودیم داشتیم میرفتیم.
که یه پمپ بنزین نگه داشتم.
که همه پارک کرده بودن و من.
میخواستم برم فروشگاه.
از ماشین پیاده شدم.
رفتم فروشگاه.
از زبون نویسنده.
تهیونگ رفت فروشگاه.
رفت یه پلاستیک خوراکی خرید واسه ا/ت.
از مغازه که اومد بیرون یهو.......
یه کامیون به سرعت داشت میومد.
تهیونگ خشکش زده بود که بخوره به ماشینشون.
که اون کامیون مستقیم با سرعت خورد.
به ماشینی که ا/ت توش بود.
تهیونگ اون لحظه.
تما پلاستیک از دستش افتاد.
دستاش میلرزید.
که با سرعت تمام رفت سمت.
ماشین.
ا/ت رو دید که له شده بود.
همه دور ماشین جمع شده بودن.
یک نفر زنگ زد به اورژانس.
یه نفرم اومد.
جلو و گفت من دکترم.
و وقتی دستاش رو روی نبض ا/ت.
اون مرده بود.
(۳ماه بعد کوکمین*ویو.)
تهیونگ ۳ ماه هست نه غدا میخوره ونه هیچی.
اون افسرده شده.
اگه به این شرایط ادامه بده اون دیوانه میشه.
واسش روانشناس گرفتیم.
ولی....
وی*ویو.
دیگه طاقت ندارم.
خودکشی میکنم.
دارم میرم طبقه اخر.
خونه من و ا/ت یعنی.
طبقه 4.
رسیدم و یا گفتن این که ا/ت بهت دارم میرسم.
خودم انداختم پایین.
پایان😭