عشق دوست داشتنی
پارت░۱ (域因ス)ا/ت : ⓪② ساله
کوکی: ➎➋ ساله
ا/ت):
گوشیم داشت زنگ می خورد .دیدم کوکی بود برداشتم.
ا/ت:گفتم دیگه بهم زنگ نزن برو به همون میرا زنگ بزن
(☆میرا شریک جئونگ کوک که هنوز ا/ت نمی فهمه که شریکشه☆)
【تهیونگ: اااااا سلام ا/ت می خوام یه چیزیو بهت بگم ولی لطفا هول نشو
ا̷/̷ت: چی شده
تهیونگ: راستش جئونگ کوک تصادف کرده
ا/ت:.................
تهیونگ: ا/ت حالت خوبه
ا/ت:اآاآاآره اللان کدوم بیمارستانید؟😭
تهیونگ: (͓̽ ادرسو بهش داد )
(*ا/ت ویو)
😭امروز صبح بد جوری باهاش دعوا کردم شاید به خاطر من.........
(پرش زمان)
ا/ت: وقتی رفتم داخل اتاق، دکتر داشت معاینه ش می کرد .ظاهرا بیهوش بود و اسیب جدیی ندیده بود😮💨
دکتر :خوشبختانه هیچ شکسته گی نداره و فردا مرخص می شن.
تهیونگ :ا/ت من یه کارفوری برام پیش اومده باید برم . خیالم راحت باشه که پیشش می مونی.؟
ا/ت:اره حواسم بهش هست نگران نباش تو به کارت برس.
تهیونگ: پس من میرم
(ا/ت)
تهیونگ رفت
بغض گلوم رو گرفته بود داشتم می ترکیدم و زدم زیر گریه
که
یهوجئونگ کوک زمزمه کرد.......
💘👻 بقیه شو برای پارت بعدی 💔👌
کوکی: ➎➋ ساله
ا/ت):
گوشیم داشت زنگ می خورد .دیدم کوکی بود برداشتم.
ا/ت:گفتم دیگه بهم زنگ نزن برو به همون میرا زنگ بزن
(☆میرا شریک جئونگ کوک که هنوز ا/ت نمی فهمه که شریکشه☆)
【تهیونگ: اااااا سلام ا/ت می خوام یه چیزیو بهت بگم ولی لطفا هول نشو
ا̷/̷ت: چی شده
تهیونگ: راستش جئونگ کوک تصادف کرده
ا/ت:.................
تهیونگ: ا/ت حالت خوبه
ا/ت:اآاآاآره اللان کدوم بیمارستانید؟😭
تهیونگ: (͓̽ ادرسو بهش داد )
(*ا/ت ویو)
😭امروز صبح بد جوری باهاش دعوا کردم شاید به خاطر من.........
(پرش زمان)
ا/ت: وقتی رفتم داخل اتاق، دکتر داشت معاینه ش می کرد .ظاهرا بیهوش بود و اسیب جدیی ندیده بود😮💨
دکتر :خوشبختانه هیچ شکسته گی نداره و فردا مرخص می شن.
تهیونگ :ا/ت من یه کارفوری برام پیش اومده باید برم . خیالم راحت باشه که پیشش می مونی.؟
ا/ت:اره حواسم بهش هست نگران نباش تو به کارت برس.
تهیونگ: پس من میرم
(ا/ت)
تهیونگ رفت
بغض گلوم رو گرفته بود داشتم می ترکیدم و زدم زیر گریه
که
یهوجئونگ کوک زمزمه کرد.......
💘👻 بقیه شو برای پارت بعدی 💔👌
۳۵.۲k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲