^عمارت شب ۳
بعد که کار ویدا خانم تموم شد پاشدم یه نگاه گذرا به خودم کردم اما مثل چی سرمو برگردوندم صدای
گردنمو شنیدم خیلی خوشگل شده.بودم پشت چشمم از سایهی نقرهای و مشکی استفاده کرده بود گونه
هامو رژگونهی زرشکی زده بود روی لبمم رژلب زرشکی مات زده بود مه خلی خوشگل شدم از بس نشسته بودم کو*نم خشک شده بود همین که اومدم برم سر لباس ویدا دوباره شونمو گرفت منو نشوند روی صندلی ایندفه اوفتاد بجون موهام .... یکی دوساعتم ماهمام طول کشید،ساعت هشت بود که کارش تموم شد پاشدم دوباره توی آینه به خودم نگاه کردم ماشاا... ماشاا... خدا بده برکت چه خوشگل شده بودم موهامو با بابلیس حلقه کرده بود یکتهکه از موهامو بسته بود بقیشو آزاد دورم ریخته بود چتری هامو مرتب کرده بود موهام بور بود و این خیلی حالت موهامو قشنگ کرده بود
_میا جون من میرم بیرون تا لباس بپوشی کاری داشتی صدام کن
_چشم عزیزم
ویدا که رفت بی رون رفتم سراغ لباسی که روی تخت بود خدایا چقدر قشنگ بود لباس دکلتهی نقرهای که از روی سینش اکلیل بود تا کمرش که گشاد میشود البته روی دامنشم بود اما کمتر از قسمت سینم یک کفشم کنارش بود اونم نقرهای بود با اکلیل های سفید نقرهای پوشیدمش خیلی خیلی خوشگل شده بودم _ویدا جون من،امادم
در باز شد اما ویدا نبود به جاش
گردنمو شنیدم خیلی خوشگل شده.بودم پشت چشمم از سایهی نقرهای و مشکی استفاده کرده بود گونه
هامو رژگونهی زرشکی زده بود روی لبمم رژلب زرشکی مات زده بود مه خلی خوشگل شدم از بس نشسته بودم کو*نم خشک شده بود همین که اومدم برم سر لباس ویدا دوباره شونمو گرفت منو نشوند روی صندلی ایندفه اوفتاد بجون موهام .... یکی دوساعتم ماهمام طول کشید،ساعت هشت بود که کارش تموم شد پاشدم دوباره توی آینه به خودم نگاه کردم ماشاا... ماشاا... خدا بده برکت چه خوشگل شده بودم موهامو با بابلیس حلقه کرده بود یکتهکه از موهامو بسته بود بقیشو آزاد دورم ریخته بود چتری هامو مرتب کرده بود موهام بور بود و این خیلی حالت موهامو قشنگ کرده بود
_میا جون من میرم بیرون تا لباس بپوشی کاری داشتی صدام کن
_چشم عزیزم
ویدا که رفت بی رون رفتم سراغ لباسی که روی تخت بود خدایا چقدر قشنگ بود لباس دکلتهی نقرهای که از روی سینش اکلیل بود تا کمرش که گشاد میشود البته روی دامنشم بود اما کمتر از قسمت سینم یک کفشم کنارش بود اونم نقرهای بود با اکلیل های سفید نقرهای پوشیدمش خیلی خیلی خوشگل شده بودم _ویدا جون من،امادم
در باز شد اما ویدا نبود به جاش
۱.۳k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.