سرزمین رویاها
#سرزمین_رویاها
پارت ۱۸
چشمامو بستم و گردنبند بوسیدم
بعد چند دقیقه باز کردم
ک با قیافه جیمین و ته مواجه شدم ک داشتن😯 اینجوری نگا میکردن
من:چیشد
جیمین:😂🤣 گفتم بعضی جاها کار میکنه انگار اینجا کار نکرده
ک تهیونگ گف:من🤭 من خوب شدم😩
نگا کرذم دیدم تهیونگ هیچ ذخمی ندازه
من:واااااای خدا ببینش
جیمین: عالیه بابا ؛ شوخی شوخی جواب داد
اطرافمو نگاع کردم دیدم هیچ کدوم از افراد خانه نبودن
هم مرد سیاع پوش هم دخترش رفته بودن
تهیونگ بلند شد و خودشو تکوند و گف: بریم
بلند شد شروع کرد ب حرکت
جیمین:اومممم باز این پر انرژی شد و.منو بدبخت میکنع🤪
من:😅بریم
رفتیم دنبالش داشتیم یواش میرفتیم ؛ هوا گرگ میش بود ونزدیکای صبح بود
تهیونگ وسط بود و.منو جیمین اینور و اونورش
تهیونگ: یک چیزی بهت میگم درس جواب بده( رو ب من)
_چی؟
+جیمین بهت اعتراف کرده
_وااا چ سوالیه
ته: جواب بدع
جیمین:من بهت خیانت نمیکنم تهیونگ!!!! بعدشم من باهات شوخی کردم ک شین ههدوس دارم ………هیچ علاقه…………هیچ علاقه ای بین ما نیس
من:راست میگ
تهیونگ:ممنونم جیمین ………مطمعنم ک هیچ احساسی نداشتی همین جوری پرسیدم☺️
جیمین:اوم🙂
تهیونگ دستشو انداخت دور گردنم و گف : بریم دختر خانم😉
من:ایگوووو پسره لوس "…"……نکنع ""دلت کتک میخاد🤨
+تو فقط بزن😅
شروع کرذم دنبالش
ب جیمین گفتم:هییییییی جیمین شی ………تو هم بیااااااا
جیمین:تو باهاش برو
از دید جیمین:
تهیونگ بوسیله نیروی من درمان شده بود ؛ ولی جوری رفتار کردم ک انگار شین هه درمانش کردع
وقتی تهیونگ ازم پرسید ک ب شین هه علاقه دارم یا ن
یک لحظع شک شدم
اما تهیونگ دیگه نیرویی نداشت نباید اذیتش میکردم
چن نجاتم داد نباید اسیبی بهش برسه………شاید با دادن شین هه براش این لطفشو جبران کنم
در جوابش گفتم:بابا من باهات شوخی کردم ک شین هه دوس دارم……من بهت خیانت نمیکنم…………هبچ علاقه ای
بغض داشت گلومو میفشرد و نمیزاشت حرف بزنم
ک ادامه دادم:هیچ علاقه ای بین ما نیست
ک شین هه گف:راست میگ
با این حرفش فهمیدم هیچ علاقه بهم نداره وبهتر ک برای ب دست اوردنش تلاشیم نکردم ………البته همیشه از دور ازش محافظت کردم به طوری ک اون نمیدونست
وقتی توی شک بود ؛ بهش اون گردنبند الکی دادم م احساس انرژس کنه
و
وقتی تهیونگ اسیب دید کمکش کردم تا ناراحت نباش اونم با انرژی درونیم
الان دیگ هیچ مهم نیس
بهشون میگم ک از پیششون میرم این بهترین راهه
همین جوری ک داشتم فکر میکردم ب خونه شین هه رسیدم
ک شین هه گف:هییی چقد یواش اومدی بیا با ما غذا بخور
من:بچع ها میخام یک چیزی بگم
تهیونگ: در طول غذا بگو خب
_نه الان میگم ………من میرم از اینجا
+میری؟کجا؟
_یک جایی ک هیچ کس منو مبینه من یک شیطانم و تهیونگ ت هم نیروتو از دست دادی اگ کنارت باشم اسیب میبینی
تهیونگ:جدی؟؟پس برو
شین هه:😂🤣
من:باشه میرم 😔 دوستتون دارم
تهیونگ:چی داری میگی پسر دیونه شدی چی شیطانی ؟
من:گردنبند قرمز منن و منم ک ادما میکشم ………بر خلاف چهره مهربونم ادم بدیم…………فقط……فقط کافیه
تهیونگ:فقط کافیه ک گردنبند در بیاری تا محو بشی این قانون خدایانع درستع؟
_درسته
دستمو روی گردنبند ب دم و کندمش
از دید شین هه
گردنبند کند و محو شد
_هییییی تهیونگ جیمین کجا رفت😱😥
تهیونگ:
🌴 #kook 🌴
پارت ۱۸
چشمامو بستم و گردنبند بوسیدم
بعد چند دقیقه باز کردم
ک با قیافه جیمین و ته مواجه شدم ک داشتن😯 اینجوری نگا میکردن
من:چیشد
جیمین:😂🤣 گفتم بعضی جاها کار میکنه انگار اینجا کار نکرده
ک تهیونگ گف:من🤭 من خوب شدم😩
نگا کرذم دیدم تهیونگ هیچ ذخمی ندازه
من:واااااای خدا ببینش
جیمین: عالیه بابا ؛ شوخی شوخی جواب داد
اطرافمو نگاع کردم دیدم هیچ کدوم از افراد خانه نبودن
هم مرد سیاع پوش هم دخترش رفته بودن
تهیونگ بلند شد و خودشو تکوند و گف: بریم
بلند شد شروع کرد ب حرکت
جیمین:اومممم باز این پر انرژی شد و.منو بدبخت میکنع🤪
من:😅بریم
رفتیم دنبالش داشتیم یواش میرفتیم ؛ هوا گرگ میش بود ونزدیکای صبح بود
تهیونگ وسط بود و.منو جیمین اینور و اونورش
تهیونگ: یک چیزی بهت میگم درس جواب بده( رو ب من)
_چی؟
+جیمین بهت اعتراف کرده
_وااا چ سوالیه
ته: جواب بدع
جیمین:من بهت خیانت نمیکنم تهیونگ!!!! بعدشم من باهات شوخی کردم ک شین ههدوس دارم ………هیچ علاقه…………هیچ علاقه ای بین ما نیس
من:راست میگ
تهیونگ:ممنونم جیمین ………مطمعنم ک هیچ احساسی نداشتی همین جوری پرسیدم☺️
جیمین:اوم🙂
تهیونگ دستشو انداخت دور گردنم و گف : بریم دختر خانم😉
من:ایگوووو پسره لوس "…"……نکنع ""دلت کتک میخاد🤨
+تو فقط بزن😅
شروع کرذم دنبالش
ب جیمین گفتم:هییییییی جیمین شی ………تو هم بیااااااا
جیمین:تو باهاش برو
از دید جیمین:
تهیونگ بوسیله نیروی من درمان شده بود ؛ ولی جوری رفتار کردم ک انگار شین هه درمانش کردع
وقتی تهیونگ ازم پرسید ک ب شین هه علاقه دارم یا ن
یک لحظع شک شدم
اما تهیونگ دیگه نیرویی نداشت نباید اذیتش میکردم
چن نجاتم داد نباید اسیبی بهش برسه………شاید با دادن شین هه براش این لطفشو جبران کنم
در جوابش گفتم:بابا من باهات شوخی کردم ک شین هه دوس دارم……من بهت خیانت نمیکنم…………هبچ علاقه ای
بغض داشت گلومو میفشرد و نمیزاشت حرف بزنم
ک ادامه دادم:هیچ علاقه ای بین ما نیست
ک شین هه گف:راست میگ
با این حرفش فهمیدم هیچ علاقه بهم نداره وبهتر ک برای ب دست اوردنش تلاشیم نکردم ………البته همیشه از دور ازش محافظت کردم به طوری ک اون نمیدونست
وقتی توی شک بود ؛ بهش اون گردنبند الکی دادم م احساس انرژس کنه
و
وقتی تهیونگ اسیب دید کمکش کردم تا ناراحت نباش اونم با انرژی درونیم
الان دیگ هیچ مهم نیس
بهشون میگم ک از پیششون میرم این بهترین راهه
همین جوری ک داشتم فکر میکردم ب خونه شین هه رسیدم
ک شین هه گف:هییی چقد یواش اومدی بیا با ما غذا بخور
من:بچع ها میخام یک چیزی بگم
تهیونگ: در طول غذا بگو خب
_نه الان میگم ………من میرم از اینجا
+میری؟کجا؟
_یک جایی ک هیچ کس منو مبینه من یک شیطانم و تهیونگ ت هم نیروتو از دست دادی اگ کنارت باشم اسیب میبینی
تهیونگ:جدی؟؟پس برو
شین هه:😂🤣
من:باشه میرم 😔 دوستتون دارم
تهیونگ:چی داری میگی پسر دیونه شدی چی شیطانی ؟
من:گردنبند قرمز منن و منم ک ادما میکشم ………بر خلاف چهره مهربونم ادم بدیم…………فقط……فقط کافیه
تهیونگ:فقط کافیه ک گردنبند در بیاری تا محو بشی این قانون خدایانع درستع؟
_درسته
دستمو روی گردنبند ب دم و کندمش
از دید شین هه
گردنبند کند و محو شد
_هییییی تهیونگ جیمین کجا رفت😱😥
تهیونگ:
🌴 #kook 🌴
۴۳.۲k
۰۴ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.