⛓🖇my dady🖇⛓ p.7
ویو ا.ت
با بیت نا سوار ماشینم شدیم رفتیم به سمت بارم (خوب... پدر ا.ت رئیس بزرگ ترین بار کره هست و کل مسئولیتش و انداخت گردن ا.ت و ا.ت الان رئیس باره )
بعد چند مین رسیدیم جلو بار فقط بیت نا میدونست که من رئیس بارم و برای اینکه قیافمون شناخته نشه نقاب میزدیم (ا.ت ملقب به بلک ماسک(نقاب) هست و بیت نا هم دست راست ا.ت اونم نقاب سفید میزنه )
نقاب هارو زدیم و همین که وارد شدیم با هزارتا ادم یکی رو مبل میکرد اصلا اوضایی بود به هرکی میرسیدیم تعظیم میکرد
رفتیم سمت اسانسور داشتیم میرفتیم که اسانسور تو یه طبقه وایساد دوتا پسر کراش امدن همین که امدن داخل تا قیافشون و دیدم تعجب کردم اونا کوک و جیمین بودن ودف.....
کوک: شما رئیس بارید؟
ا.ت:اره(چون نقاب از زیر یه چیزی داشت که صدا هارو تغیر میداد معلوم نمیشد که صدای خودشه)
رسیدیم به طبقه Vp به سمت دفترم رفتیم و اون دوتا هم رفتن پایین رو صندلی نشسته بودیم....
بیت نا : وایی ولی کوک خیلی کراش بود
در دفتر زده شد نقابامونو زدیم
ا.ت:بیا
بادیگار:خانم یکی از دو ستای پدرتون امدن و میخوان که باهاتون پاسور بازی کنن
ا.ت: کی
بادیگار: اقای کیم
ا.ت:اک
پدرم گفته بود به دوستاش احترام بزارم هوفف پس منم مجبور بودم برم
ویو جیمین
چرا انقدر دختره اشنا بود ؟...... نه اصلا اشنا نبود ولی خالکوبی های روی بدنش خیلی خفن بودن مخصوصا اون صلیبی که کنار پاش بود اصلا اوففف
داشتیم با کوک مشروب میخوردیم که امدن رفتن سمت یه میز خیلی بزرگ انگار اون مردرو میشناختن همه دورشون جمیع شدن یه ۶.۷ تای دختر اون مرده بودن ولی هیچکدوم به خفنی رئیس بار نبود منو کوکم رفتیم دور میز تا بازیشون و ببینیم
اقای کیم :رو چند شرط میبندی ؟
ا.ت:۱۰ ملیارد وون یا شایدم ۱۰۰ میلیارد وون
اقای کیم :او قبوله
لایککککک کن
با بیت نا سوار ماشینم شدیم رفتیم به سمت بارم (خوب... پدر ا.ت رئیس بزرگ ترین بار کره هست و کل مسئولیتش و انداخت گردن ا.ت و ا.ت الان رئیس باره )
بعد چند مین رسیدیم جلو بار فقط بیت نا میدونست که من رئیس بارم و برای اینکه قیافمون شناخته نشه نقاب میزدیم (ا.ت ملقب به بلک ماسک(نقاب) هست و بیت نا هم دست راست ا.ت اونم نقاب سفید میزنه )
نقاب هارو زدیم و همین که وارد شدیم با هزارتا ادم یکی رو مبل میکرد اصلا اوضایی بود به هرکی میرسیدیم تعظیم میکرد
رفتیم سمت اسانسور داشتیم میرفتیم که اسانسور تو یه طبقه وایساد دوتا پسر کراش امدن همین که امدن داخل تا قیافشون و دیدم تعجب کردم اونا کوک و جیمین بودن ودف.....
کوک: شما رئیس بارید؟
ا.ت:اره(چون نقاب از زیر یه چیزی داشت که صدا هارو تغیر میداد معلوم نمیشد که صدای خودشه)
رسیدیم به طبقه Vp به سمت دفترم رفتیم و اون دوتا هم رفتن پایین رو صندلی نشسته بودیم....
بیت نا : وایی ولی کوک خیلی کراش بود
در دفتر زده شد نقابامونو زدیم
ا.ت:بیا
بادیگار:خانم یکی از دو ستای پدرتون امدن و میخوان که باهاتون پاسور بازی کنن
ا.ت: کی
بادیگار: اقای کیم
ا.ت:اک
پدرم گفته بود به دوستاش احترام بزارم هوفف پس منم مجبور بودم برم
ویو جیمین
چرا انقدر دختره اشنا بود ؟...... نه اصلا اشنا نبود ولی خالکوبی های روی بدنش خیلی خفن بودن مخصوصا اون صلیبی که کنار پاش بود اصلا اوففف
داشتیم با کوک مشروب میخوردیم که امدن رفتن سمت یه میز خیلی بزرگ انگار اون مردرو میشناختن همه دورشون جمیع شدن یه ۶.۷ تای دختر اون مرده بودن ولی هیچکدوم به خفنی رئیس بار نبود منو کوکم رفتیم دور میز تا بازیشون و ببینیم
اقای کیم :رو چند شرط میبندی ؟
ا.ت:۱۰ ملیارد وون یا شایدم ۱۰۰ میلیارد وون
اقای کیم :او قبوله
لایککککک کن
۱۰.۷k
۰۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.