red room. p26
کوک: (با لبخند) میدونم، اما تا زمانی که مطمئن نشم، نمیذارم بیای بیرون
لونا: کوک، من فقط یه زخم کوچیک دارم نمیتونی اینقدر سخت بگیری
کوک: (جدی ) لونا، اون زخم کوچیک نبود
لونا: (با صدای نرم) میدونم که نگرانمی... ولی فکر میکنم باید به من اعتماد کنی من هم میتونم به تو کمک کنم
کوک: (نگاهش رو به زمین ) من بیشتر از هر کسی میخوام به تو اعتماد کنم
کم کم یکم باهم حرف زدن و بعد چند ساعت کوک رو مبل خوابید و تهیونگ رفت خونشون
روز بعد:
صبح لونا و کوک بیدارشدن و صبحونه اون هارو اوردم ولی کوک گفت
کوک: بجای اینکه اینو بخوری وایستا من برات یک چیزی میارم
کوک رفت از مغازه جلوی بیمارستان یک عالمه خوراکی خرید و نودل رو توی مغازه درست کرد و اورد برای لونا، لونا و کوک باهم صبحونه خوردن و نزدیکای ساعت ۱۱am کوک برگه مرخصی امضا میکنه و لونا و خودش میرن طرف ماشین مشکی که کوک به بادیگاردش گفته بود براش بیارن سوار شدن و راه افتادن طرف عمارت بعد از ۱۵مین رسیدن
کوک: (نگران،روبه بادیگارد) مطمئن شو که کسی تو نیست دوباره
لونا: نه چیزی نیست
و بعد لونا درو باز میکنه و میرن تو خدمتکارا زمینو بعد اون روز کامل تمیز کرده بودن و همه چی عادی بود
لونا: کوک یکم از جای فلش توضیح بده
کوک: (با تردید) نمیخوام تو رو درگیر کنم این کار خیلی خطرناکتر از چیزیه که فکر میکنی.
لونا: (محکم) حتی اگر خطرناک باشه، من با تو ام
کوک: (نفس عمیق ) تو همیشه همینقدر سرسختی، نه؟
لونا: (با لبخند) اگار لگدم روز اول یادت رفته
کوک: وای اونروز نگو،خب فلش بر اساس چیزایی که جیهوپ بعد هک کردن سیستم های امنیتی خونه ایل جونگ گفت توی اتاقی که یک جور در مخفیه اون توعه حواست باید خیلی جمع کنی ما از بیرون حواسمون هست ولی اگر چیزی شد با این اسلحه هایی که بهت میدیم از خودت دفاع کن
لونا: باشه
کوک: راستی ما باهات در ارتباطیم
لونا: باشه ولی مراسم چی میشه؟
کوک: تو اول مهمونی هستی از وسطاش لباستو عوض میکنی لباس مخصوص میپوشی و میری توی ون مشکی توی خیابون جیمین و یونگی و جیهوپ اونجا منتظرتن
لونا: اگر اینطوریه که اوکی فقط من دلم برات تنگ میشه
کوک دستشو دور کمر لونا حلقه میکنه و تو صورتش نگاه میکنه و میگه
کوک: منم همین طور فرشتم
و اروم سرشو میاره طرف لونا و کیس میرن و بعدش لونا نفس کم میاره و جدا میشه و میرن سر وقت ناهار بعد ناهار کوک و لونا میرن توی اتاقی که کوک درشو از اول قفل کرده بود و کوک یک نقشه گذاشت رو میز که بنظر جدید میامد
کوک: نقشه خونه ایل جونگ اینجاعه فقط باید حواستو خیلی جمع کنی این اتاقیه که مدارک توشه
لونا: واو تو از کجا میدونی؟
کوک: دیگه اینا مهم نیست
لونا: من چجوری باید برم تو؟
لونا: کوک، من فقط یه زخم کوچیک دارم نمیتونی اینقدر سخت بگیری
کوک: (جدی ) لونا، اون زخم کوچیک نبود
لونا: (با صدای نرم) میدونم که نگرانمی... ولی فکر میکنم باید به من اعتماد کنی من هم میتونم به تو کمک کنم
کوک: (نگاهش رو به زمین ) من بیشتر از هر کسی میخوام به تو اعتماد کنم
کم کم یکم باهم حرف زدن و بعد چند ساعت کوک رو مبل خوابید و تهیونگ رفت خونشون
روز بعد:
صبح لونا و کوک بیدارشدن و صبحونه اون هارو اوردم ولی کوک گفت
کوک: بجای اینکه اینو بخوری وایستا من برات یک چیزی میارم
کوک رفت از مغازه جلوی بیمارستان یک عالمه خوراکی خرید و نودل رو توی مغازه درست کرد و اورد برای لونا، لونا و کوک باهم صبحونه خوردن و نزدیکای ساعت ۱۱am کوک برگه مرخصی امضا میکنه و لونا و خودش میرن طرف ماشین مشکی که کوک به بادیگاردش گفته بود براش بیارن سوار شدن و راه افتادن طرف عمارت بعد از ۱۵مین رسیدن
کوک: (نگران،روبه بادیگارد) مطمئن شو که کسی تو نیست دوباره
لونا: نه چیزی نیست
و بعد لونا درو باز میکنه و میرن تو خدمتکارا زمینو بعد اون روز کامل تمیز کرده بودن و همه چی عادی بود
لونا: کوک یکم از جای فلش توضیح بده
کوک: (با تردید) نمیخوام تو رو درگیر کنم این کار خیلی خطرناکتر از چیزیه که فکر میکنی.
لونا: (محکم) حتی اگر خطرناک باشه، من با تو ام
کوک: (نفس عمیق ) تو همیشه همینقدر سرسختی، نه؟
لونا: (با لبخند) اگار لگدم روز اول یادت رفته
کوک: وای اونروز نگو،خب فلش بر اساس چیزایی که جیهوپ بعد هک کردن سیستم های امنیتی خونه ایل جونگ گفت توی اتاقی که یک جور در مخفیه اون توعه حواست باید خیلی جمع کنی ما از بیرون حواسمون هست ولی اگر چیزی شد با این اسلحه هایی که بهت میدیم از خودت دفاع کن
لونا: باشه
کوک: راستی ما باهات در ارتباطیم
لونا: باشه ولی مراسم چی میشه؟
کوک: تو اول مهمونی هستی از وسطاش لباستو عوض میکنی لباس مخصوص میپوشی و میری توی ون مشکی توی خیابون جیمین و یونگی و جیهوپ اونجا منتظرتن
لونا: اگر اینطوریه که اوکی فقط من دلم برات تنگ میشه
کوک دستشو دور کمر لونا حلقه میکنه و تو صورتش نگاه میکنه و میگه
کوک: منم همین طور فرشتم
و اروم سرشو میاره طرف لونا و کیس میرن و بعدش لونا نفس کم میاره و جدا میشه و میرن سر وقت ناهار بعد ناهار کوک و لونا میرن توی اتاقی که کوک درشو از اول قفل کرده بود و کوک یک نقشه گذاشت رو میز که بنظر جدید میامد
کوک: نقشه خونه ایل جونگ اینجاعه فقط باید حواستو خیلی جمع کنی این اتاقیه که مدارک توشه
لونا: واو تو از کجا میدونی؟
کوک: دیگه اینا مهم نیست
لونا: من چجوری باید برم تو؟
۲.۹k
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.