تو بهم دروغ گفتی پارت ۱

ا.ت ویو

من ۱ ساله با تهیونگ ازدواج کردم از وقتی باهاش ازدواج کردم رنگ بار رو هم ندیدم امروز تصمیم گرفتم با دوستم یواشکی بریم بار لباسم رو پوشیدم و آرایش لایت زدم و رفتم که ته گفت
_ کجا؟؟
+ آخ یادم رفت بگم دارم با دوستم میرم بیرون
_ باشه فقط زود برگرد از نگهبانا می پرسم ( جدی)
+ چرا از نگهبانا؟
_ خودم می خوام با دوستم برم بیرون
+ اوک پس من رفتم
_ بای
آخيش نفهمید سوار ماشین شدم و به سمت بار رفتم میا (دوستش که علامتش هم÷ هس)هم خودش میومد

ته ویو

امروز با کوک و جیمین می خوام برم بار (کوک / جیمین =)
به سمت بار حرکت کردم

ا.ت ویو وقتی رفتم تو بوی سیگار و الکل میومد خیلی وقت بود این بو ها به مشامم نخورده بود رفتم تو که میا رو دیدم که میز گرفته بود
÷ وای ما بلاخره ا.ت رو دیدیم
+ میگم تو خسته نشدی انقد نمک ریختی ؟نمکات تموم نشه یه وقت ( پوکر)
÷ تموم شه هم پرش میکنم حالا ول کن چی میخوری
+ سوجو خوبه ؟
÷ اوک گارسون ( صدای بلند )
گارسون : بله خانم چی میل دارید ؟
÷ دوتا شیشه سوجو لطفا
گارسون : چشم چیزه دیگه ای میل ندارید
÷ خیر
داشتم دور رو اطراف رو دید می زدم که یکی رو دیدم که خیلی شبیه تهیونگ بود

ته ویو
وقتی رفتیم تو یه میز گرفتیم و الکل سفارش دادیم منتظر بودیم بیاره که یکی رو دیدیم خیلیییی شبیه ا.ت بود یه زره رفتم نزدیک که دیدم خودش بود
دستش رو گرفتم که گفت
+ یاااا پسری هیز چ...
_ بگو ادامه بده (داد)
+ (آب دهن قورت دادن)
_ خودت قبر خودت رو کندی
+ تهیونگ جان من قلط کردم (گریه)
.
.
.
..
.
.
...
.
.
.
کرم دارم چیزی نی🌚