عشق اشتباه 7
دوست پسر ات دوست داشتم خفش کنم
کا:کاریت نداشت تو راه
ات : نه
اصن زیاد حرف نمیزدیم
کا : مطمئنی
ات : اره
کا : پس چرا داشت کت رو پات میذاشت
ات : خب من سردم شده بود
که کای خودشو نزدیک گردن ات کرد
ات : نکن
کا : خب چرا
ات : چون دوست ندارم
کا : من و تو شیش ماهه تو رابطه ایم
تو تویه این شیش ماه حتی نذاشتی من
بوست کنم
ات : من از اول گفتم نمیذارم بهم دست بزنی
کا : خب چرا
و دستشو روی پای ات گذاشت و خواست که اونو ببوسه که جونگ کوک اومد
کوک : خب درست شد
کا : اوه مرسی
خب از اینجا به بعد منو ات با هم میایم
کوک : اها باشه
ولی قبلش میشه من یکم با ات حرف بزنم
کا : اره میتونی
ویو کوک
وقتی بهش نزدیک شد گوشمو تیز کردن ببینم چی میگن
وقتی دیدم ات گفت دوست ندارم بهم دست بزنی سریع رفتم پیششون تا اذیتش نکنه
کوک : ات میخوای راضیش کنم با من بیای اگه اذیتت میکنه
ات: نه اذیتم نمیکنه
کوک : پس چرا وقتی گفتی دوست ندارم بهم دست بزنی به زور نزدیکت شد
ات : تو حرفای مارو گوش دادی
کوک : فقط یه تیکش به گوشم خورد
ات : نه اذیتم نمیکنه میرم باهاش
کوک : مطمئن باشم
ات :اره
خدافظ
کوک : خدافظ
رفتیم با کای راه افتادیم تا اینکه کای دستشو گذاشت رو پای ات
ات : قرار شد اینکارا رو انجام ندی
که کای زد کنار
ات : چرا وایسادی
که یهو صورتشو نزدیک ات کرد و
بهش زل زد
لطفا حمایت🏝🍉
کا:کاریت نداشت تو راه
ات : نه
اصن زیاد حرف نمیزدیم
کا : مطمئنی
ات : اره
کا : پس چرا داشت کت رو پات میذاشت
ات : خب من سردم شده بود
که کای خودشو نزدیک گردن ات کرد
ات : نکن
کا : خب چرا
ات : چون دوست ندارم
کا : من و تو شیش ماهه تو رابطه ایم
تو تویه این شیش ماه حتی نذاشتی من
بوست کنم
ات : من از اول گفتم نمیذارم بهم دست بزنی
کا : خب چرا
و دستشو روی پای ات گذاشت و خواست که اونو ببوسه که جونگ کوک اومد
کوک : خب درست شد
کا : اوه مرسی
خب از اینجا به بعد منو ات با هم میایم
کوک : اها باشه
ولی قبلش میشه من یکم با ات حرف بزنم
کا : اره میتونی
ویو کوک
وقتی بهش نزدیک شد گوشمو تیز کردن ببینم چی میگن
وقتی دیدم ات گفت دوست ندارم بهم دست بزنی سریع رفتم پیششون تا اذیتش نکنه
کوک : ات میخوای راضیش کنم با من بیای اگه اذیتت میکنه
ات: نه اذیتم نمیکنه
کوک : پس چرا وقتی گفتی دوست ندارم بهم دست بزنی به زور نزدیکت شد
ات : تو حرفای مارو گوش دادی
کوک : فقط یه تیکش به گوشم خورد
ات : نه اذیتم نمیکنه میرم باهاش
کوک : مطمئن باشم
ات :اره
خدافظ
کوک : خدافظ
رفتیم با کای راه افتادیم تا اینکه کای دستشو گذاشت رو پای ات
ات : قرار شد اینکارا رو انجام ندی
که کای زد کنار
ات : چرا وایسادی
که یهو صورتشو نزدیک ات کرد و
بهش زل زد
لطفا حمایت🏝🍉
۱۰.۱k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.