شاید زیاد خونده باشید که چطوری یه بچه رو تربیت کنیم اما م
شاید زیاد خونده باشید که چطوری یه بچه رو تربیت کنیم اما مهم تر از اینکه چطوری تربیت کنیم اینه که بدونیم چطور تربیت یه بچه نابود میشه چون اگر بدونیم و اون کار رو انجام ندیم خیلی از موانع برطرف میشه یکی از اون راه ها اینه:
چی؟
...
کافیه ما به عنوان دایی و عمو و خاله و عمه و دوست و آشنا کاسه داغ تر از آش بشیم یعنی چی؟!
یعنی مثلا مادرش بنا به دلایلی ترجیح داده الان به بچش اخم کنه حالا ما مثل اسپایدرمن می پرسم و میریم بچه رو بغل می کنیم خب ظاهرش اینه که داریم به بچه محبت می کنیم ولی باطنش اینه که داریم جایگاه مادرش رو در ذهنش نابود می کنیم یعنی مهم ترین نقطه محبتی رو داریم تخریب می کنیم با این کارمون!
یا مثلاً بابا به بچه شش سالش میگه پسرم پاشو کمک مامان بده سفره رو جمع کن و داره آماده ش میکنه برا مسئولیت پذیری بعد من دایی و خاله و عمه و مامان بزرگ و... با محبت کاذب میگم نه گناه داره خستس کوچیکه طفلکی بزار من جمع می کنم شما بشین عزیزم و... خب چیکار کردیم الان؟
به اون بچه فهموندیم بابات نمیفهمه درک نداره شعور نداره محبت حالیش نیست کوچیک و بزررگ نمیفهمه و کلی مفاهیم غیر مستقیم دیگه!
...
لذا عزیز دل من در تربیت پدر مادرها جلو بچه ها اصلا نباید دخالت کنیم حتی اگر اون پدر و مادر دارن یه کار تربیتی اشتباه انجام میدن نباید جلوی بچه اون کار رو نفی کنیم چون اگر جایگاه پدر و مادر برا بچه تخریب شد و محبت های افراد دیگه جاش نشست اول بی تربیتی و بی اخلاقی اون بچس!
...
اتفاقا باید حواسمون باشه بیشتر از پدر و مادرش بهش محبت نکنیم بیشتر از پدر و مادرش بهش توجه نکنیم بیشتر از پدر و مادرش براش دل نسوزونیم چون همه این ها باعث میشه بچه در مقام مقایسه افراد غیر رو به پدر و مادرش ترجیح بده!
...
اگرم مثلا بابا به بچه اخم کرده و بچه بغض کرده و ما میخوایم بچه رو خوشحالش کنیم نباید بهش بگیم اشکال ندارد بیا بریم تو اتاق بازی کنیم چون این باز یعنی اخم بابات اهمیتی نداره بلکه باید بگیم بیا بریم پیش بابا ازش عذرخواهی کنیم بعد بریم باهم بازی کنیم از اون ورم باید به بابا چشمک بزنید که هماهنگ باش ما داریم میایم اینجوری هم فضا رو درست کردید هم جایگاه بابا رو خراب نکردید.
حله؟!
چی؟
...
کافیه ما به عنوان دایی و عمو و خاله و عمه و دوست و آشنا کاسه داغ تر از آش بشیم یعنی چی؟!
یعنی مثلا مادرش بنا به دلایلی ترجیح داده الان به بچش اخم کنه حالا ما مثل اسپایدرمن می پرسم و میریم بچه رو بغل می کنیم خب ظاهرش اینه که داریم به بچه محبت می کنیم ولی باطنش اینه که داریم جایگاه مادرش رو در ذهنش نابود می کنیم یعنی مهم ترین نقطه محبتی رو داریم تخریب می کنیم با این کارمون!
یا مثلاً بابا به بچه شش سالش میگه پسرم پاشو کمک مامان بده سفره رو جمع کن و داره آماده ش میکنه برا مسئولیت پذیری بعد من دایی و خاله و عمه و مامان بزرگ و... با محبت کاذب میگم نه گناه داره خستس کوچیکه طفلکی بزار من جمع می کنم شما بشین عزیزم و... خب چیکار کردیم الان؟
به اون بچه فهموندیم بابات نمیفهمه درک نداره شعور نداره محبت حالیش نیست کوچیک و بزررگ نمیفهمه و کلی مفاهیم غیر مستقیم دیگه!
...
لذا عزیز دل من در تربیت پدر مادرها جلو بچه ها اصلا نباید دخالت کنیم حتی اگر اون پدر و مادر دارن یه کار تربیتی اشتباه انجام میدن نباید جلوی بچه اون کار رو نفی کنیم چون اگر جایگاه پدر و مادر برا بچه تخریب شد و محبت های افراد دیگه جاش نشست اول بی تربیتی و بی اخلاقی اون بچس!
...
اتفاقا باید حواسمون باشه بیشتر از پدر و مادرش بهش محبت نکنیم بیشتر از پدر و مادرش بهش توجه نکنیم بیشتر از پدر و مادرش براش دل نسوزونیم چون همه این ها باعث میشه بچه در مقام مقایسه افراد غیر رو به پدر و مادرش ترجیح بده!
...
اگرم مثلا بابا به بچه اخم کرده و بچه بغض کرده و ما میخوایم بچه رو خوشحالش کنیم نباید بهش بگیم اشکال ندارد بیا بریم تو اتاق بازی کنیم چون این باز یعنی اخم بابات اهمیتی نداره بلکه باید بگیم بیا بریم پیش بابا ازش عذرخواهی کنیم بعد بریم باهم بازی کنیم از اون ورم باید به بابا چشمک بزنید که هماهنگ باش ما داریم میایم اینجوری هم فضا رو درست کردید هم جایگاه بابا رو خراب نکردید.
حله؟!
۴۶.۶k
۰۳ تیر ۱۴۰۱