رفتم بیرون تا یکم این ذهن آشفته رو آرومش کنم ماهو دیدم که
رفتم بیرون تا یکم این ذهن آشفته رو آرومش کنم ماهو دیدم که ابرا دورشو گرفته بودن یهو یادت افتادم دلبر چقد شبیه ماهی برای من مثل یه کورسوی امیدی توی قعر نا امیدیام اومدم داد بزنم بگم
دور دلبر منو خالی کنید!
یادم افتاد دلبر الان تو تخت خوابش خوابیده
آخ که چقد جات کنارم تو این شبا خالیه.
دور دلبر منو خالی کنید!
یادم افتاد دلبر الان تو تخت خوابش خوابیده
آخ که چقد جات کنارم تو این شبا خالیه.
۷.۷k
۱۵ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.