یاقوت آبی چشمانت پارت ۱۴
پرش زمانی
_ خب الان ساعت ۳ ظهره حالا که اتاق ها معلوم شد نظرتون چیه بریم بیرون یه رستورانی چیزی ها کیا میان ٪ دازای سان باید از موری سان و فوکوزاوا سان اجازه بگیریم _ بی خیال آتسوشی کون بگید دیگه کیا میان اول می ریم می گردیم ساعت ۵ هم می ریم رستوران ^ فکر خوبیه من هستم
کونیکیدا ، یوسانو، آتسوشی، آکوتاگاوا ، رانپو و کیوکا(کیوکا اول تو مافیا بود ولی الان تو آژانسه) هم موافقت کردن دازای از موری و فوکوزاوا اجازه گرفت و بعد به سمت دفتر چویا رفت تا اون رو هم متقاعد کنه باهاشون بره بیرون
_تق تق چوچو داری چه می کنی +به من نگو چوچو دارم رو پرونده ها کار می کنم به تو مربوط نیست _بیا بریم برون چقدر تو کار می کنی چندتا از بچه ها هم هستن چویا قبوله +نه _خودت خواستی ... چو بیاااااااااااااااا(داره تو گوش چویا داد می زنه) +ای گوشم خیل خب خیل خب میام دیگه تو گوشم داد نزن _آفرین چویا جلو در منتظریم زود بیا +* واقعا این دازای چشه داره دیونم می کنه وقتی رفت بیرون رفتم داخل اتاقم لباسام رو عوض کردم و از تو قسمت مخفی تختم قرص هام رو در آوردم خوردم یادم باشه باید ساعت ۶ برم خونه تا قرص ها و آمپولم رو بیارم اینجا تا برای موقعی که اینجا هستیم دچار مشکل نشم رفتم بیرون او دراز رو با بقیه جلو در دیدم و با هم رفتیم بیرون
________
تو دو یا سه تا پارت بعد قراره یه اتفاق هیجان انگیز بی افته واسه همین برای پارت بعد شرط می زارم ۵ تا کامنت و ۶ تا لایک
_ خب الان ساعت ۳ ظهره حالا که اتاق ها معلوم شد نظرتون چیه بریم بیرون یه رستورانی چیزی ها کیا میان ٪ دازای سان باید از موری سان و فوکوزاوا سان اجازه بگیریم _ بی خیال آتسوشی کون بگید دیگه کیا میان اول می ریم می گردیم ساعت ۵ هم می ریم رستوران ^ فکر خوبیه من هستم
کونیکیدا ، یوسانو، آتسوشی، آکوتاگاوا ، رانپو و کیوکا(کیوکا اول تو مافیا بود ولی الان تو آژانسه) هم موافقت کردن دازای از موری و فوکوزاوا اجازه گرفت و بعد به سمت دفتر چویا رفت تا اون رو هم متقاعد کنه باهاشون بره بیرون
_تق تق چوچو داری چه می کنی +به من نگو چوچو دارم رو پرونده ها کار می کنم به تو مربوط نیست _بیا بریم برون چقدر تو کار می کنی چندتا از بچه ها هم هستن چویا قبوله +نه _خودت خواستی ... چو بیاااااااااااااااا(داره تو گوش چویا داد می زنه) +ای گوشم خیل خب خیل خب میام دیگه تو گوشم داد نزن _آفرین چویا جلو در منتظریم زود بیا +* واقعا این دازای چشه داره دیونم می کنه وقتی رفت بیرون رفتم داخل اتاقم لباسام رو عوض کردم و از تو قسمت مخفی تختم قرص هام رو در آوردم خوردم یادم باشه باید ساعت ۶ برم خونه تا قرص ها و آمپولم رو بیارم اینجا تا برای موقعی که اینجا هستیم دچار مشکل نشم رفتم بیرون او دراز رو با بقیه جلو در دیدم و با هم رفتیم بیرون
________
تو دو یا سه تا پارت بعد قراره یه اتفاق هیجان انگیز بی افته واسه همین برای پارت بعد شرط می زارم ۵ تا کامنت و ۶ تا لایک
۴.۸k
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.