پارت:۱ ویوا/ت
پارت:۱ ویوا/ت
از خواب با صدای آلارمم پا شدم ساعت ۵:۳۰بود،از روی تخت بلند شدم و رفتم سمت کمد شریکیم با ویالا۰ویالا بیشتر از من کار میکنه بخاطر اینکه یه خواهر۴ساله ای داره۰لباسه کارم رو پوشیدم و رفتم سمت در،از اتاق زدم بیرون۰
۱ساعت بعد
کل عمارت رو گل انداخته بودم،همه ی اتاق ها جز اتاق خواب ارباب۰بهم گفته بودن کسانی که تازه اومدن اجازه ندارن وارد اون اتاق بشن۰حالا چیمیشه اگه برم اتاق ارباب،اروم از پله ها رفتم بالا و رسیدم به اتاق خواب ارباب،از همینجا بوی عطر تلخش می اومد،دستم رو گذاشتم روی دستگیره
که زارتتتتتت با خودم چی فکر در باز میشه و وارد اتاق خواب میشم؟سریع از اونجا دور شدم تا کسی من رو نبینه چون میدونستم دردسر میشه
شب
از خواب با صدای ویالا بلند شدم با خواب آلودگی کفتم
ا/ت:چیمیگی؟؟؟
ویالا:ا/ت پاشو دیدی ساعت چنده؟؟الان ارباب میاد۰
ا/ت :اوکی الان بلند میشم
(توجه=یک میز خیلی بزرگ داخل سالن هست که برای تموم کسانی هستش که اونجا کار میکنن کلا ۵۶نفر هست۰برای صبحانه،ناهار،شام همه باید بیان اونجا تا غذا بخورن۰اول ارباب و ته میز آجوما میشینه۰
از خواب با صدای آلارمم پا شدم ساعت ۵:۳۰بود،از روی تخت بلند شدم و رفتم سمت کمد شریکیم با ویالا۰ویالا بیشتر از من کار میکنه بخاطر اینکه یه خواهر۴ساله ای داره۰لباسه کارم رو پوشیدم و رفتم سمت در،از اتاق زدم بیرون۰
۱ساعت بعد
کل عمارت رو گل انداخته بودم،همه ی اتاق ها جز اتاق خواب ارباب۰بهم گفته بودن کسانی که تازه اومدن اجازه ندارن وارد اون اتاق بشن۰حالا چیمیشه اگه برم اتاق ارباب،اروم از پله ها رفتم بالا و رسیدم به اتاق خواب ارباب،از همینجا بوی عطر تلخش می اومد،دستم رو گذاشتم روی دستگیره
که زارتتتتتت با خودم چی فکر در باز میشه و وارد اتاق خواب میشم؟سریع از اونجا دور شدم تا کسی من رو نبینه چون میدونستم دردسر میشه
شب
از خواب با صدای ویالا بلند شدم با خواب آلودگی کفتم
ا/ت:چیمیگی؟؟؟
ویالا:ا/ت پاشو دیدی ساعت چنده؟؟الان ارباب میاد۰
ا/ت :اوکی الان بلند میشم
(توجه=یک میز خیلی بزرگ داخل سالن هست که برای تموم کسانی هستش که اونجا کار میکنن کلا ۵۶نفر هست۰برای صبحانه،ناهار،شام همه باید بیان اونجا تا غذا بخورن۰اول ارباب و ته میز آجوما میشینه۰
۷.۶k
۱۱ آذر ۱۴۰۳