پس چرا تو اینقدر به من شک داری هااااا
_پس چرا تو اینقدر به من شک داری هااااا
+من بهت شک ندارم
_پس چرا نمیزاری هیچوقت با دوستام برم بیرون چرا گوشیمو چک میکنی اگه بهم مشکوک نیستی پس این رفتارات برای چیه
+اولن اینکه نمیزارم بری بیرون به خاطر اینه که میترسم اتفاقی برات بیفته دومن حق اینکه گوشی زنمو چک کنمو ندارم
_اع اینجوریه باشه پس منم میخوام گوشیتو چک کنم زود باش بدش ببینم این دختره هرزه واسه چی به تو پیام میده
+کوچولوی حسود من
_جونکوک سعی نکن منو خر کنی با این حرفات گوشیتو بده
+تو خودت خری چرا باید خرت کنم بیا بگیر
گوشیشو داد چون رمزش تاریخ تولد من بود میدونستم چیه رفتم تو گوشیش و همه پیاماشو خوندم راس میگفت من الکی بهش شک داشتم
_بگیر
+دیدی چیزی توش نیس و فقط تو رو دوست دارم
_من میخوام بخوابم خیلی خستم
+بیا بغل خودم بخواب بزار یه امروز رو با هم دعوا نکنیم
رو تخت دراز کشید و لباسشو درآورد و منم سرمو گذاشتم رو سینش و اونم دستشو دور کمرم حلقه کرد
+بخواب بیب بعدش با هم میریم بیرون هر جا که تو گفتی
چیزی نگفتم چون از دستش خیلی دلخور بودم سرمو بوسید و همونطور که موهامو نوازش میکرد کم کم خوابم برد ....
از زبان کوک:
هر کاری میکنم تا اون فقط خوشحال باشه حتی حاظرم جونمم بدم برای یه لحظه دیدن خندش ولی دلم نمیخواد تو دید مردم باشه دلم نمیخواد کسی عروسکمو ببینه من بهش شک نداشتم ولی چون گوشیشو چک میکردم اینطوری فک میکرد من فقط دوست دارم اون با من وقت بگذرونه و کنار من باشه نه اینکه بره بیرون با دوستاش خودخواه نبودم شاید یکم حسود بودم که به دوستاش حسودیم میشد ....
+من بهت شک ندارم
_پس چرا نمیزاری هیچوقت با دوستام برم بیرون چرا گوشیمو چک میکنی اگه بهم مشکوک نیستی پس این رفتارات برای چیه
+اولن اینکه نمیزارم بری بیرون به خاطر اینه که میترسم اتفاقی برات بیفته دومن حق اینکه گوشی زنمو چک کنمو ندارم
_اع اینجوریه باشه پس منم میخوام گوشیتو چک کنم زود باش بدش ببینم این دختره هرزه واسه چی به تو پیام میده
+کوچولوی حسود من
_جونکوک سعی نکن منو خر کنی با این حرفات گوشیتو بده
+تو خودت خری چرا باید خرت کنم بیا بگیر
گوشیشو داد چون رمزش تاریخ تولد من بود میدونستم چیه رفتم تو گوشیش و همه پیاماشو خوندم راس میگفت من الکی بهش شک داشتم
_بگیر
+دیدی چیزی توش نیس و فقط تو رو دوست دارم
_من میخوام بخوابم خیلی خستم
+بیا بغل خودم بخواب بزار یه امروز رو با هم دعوا نکنیم
رو تخت دراز کشید و لباسشو درآورد و منم سرمو گذاشتم رو سینش و اونم دستشو دور کمرم حلقه کرد
+بخواب بیب بعدش با هم میریم بیرون هر جا که تو گفتی
چیزی نگفتم چون از دستش خیلی دلخور بودم سرمو بوسید و همونطور که موهامو نوازش میکرد کم کم خوابم برد ....
از زبان کوک:
هر کاری میکنم تا اون فقط خوشحال باشه حتی حاظرم جونمم بدم برای یه لحظه دیدن خندش ولی دلم نمیخواد تو دید مردم باشه دلم نمیخواد کسی عروسکمو ببینه من بهش شک نداشتم ولی چون گوشیشو چک میکردم اینطوری فک میکرد من فقط دوست دارم اون با من وقت بگذرونه و کنار من باشه نه اینکه بره بیرون با دوستاش خودخواه نبودم شاید یکم حسود بودم که به دوستاش حسودیم میشد ....
۲۳.۵k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.