پارت ۱۹
پارت ۱۹
میخواست از خیابون رد بشه که متوجه کوک شد
صداش زد
کووک
کوک تا اتو دید سریع به سمتش اومد ولی لبخندش با دبدن جیمین جاشو با اخم داد
_ این اینجا چیکار میکنه(عصبی)
به خدا تقصیر من نیست
ات از اون طرف خیابون برای هانا و جیمین بای بای کرد و رفتن سوار ماشین کوک شدن
چرا اومدی
_ انگاری پیش اون مرتیکه خیلی بهت خوش گذشته (پوزخند) ( دوستان این فقط فیکه خودم مث سگ روش کراشم)
کوووک اصلا به تو چه ربطی داره
_ چیی(عصبی)
تو که دوست پسرم نیستی برام غیرتی شی
_ داداشتم
اها اونوقت خواهر برادرا همو میبوسن؟
_ کوک نگاهشو به ات داد
نمیدونست چی بگه خب ات راست میگفت کمربندشو باز کرد و نزدیکش شد و تو ۳ سانتی صورتش رفت
سرشو نزدیک گوشش کرد و با صدای بم و جذابی لب زد
_ در هر صورت تو ماله منی ینی خیلی وقته پیش ماله من شدی
کوک تو منو دوست داری
_ شوک زده سرشو از گردنش بیرون اورد بهش نگاه کرد
چ چی میگی
پس چرا اینکارا رو میکنی
جونگکوک اتو دوست داشت ولی نمیتونست بهش اعتراف کنه از طرفیم میترسید جیمین اونو از چنگش در بیاره
کوک از روی صندلی خودش بلند شد و روی دکمه صندلی ات رو فشار داد تا صندلی بره عقب خودش روش خیمه زد
_ و اگه دوست داشته باشم؟
ات که نزدیک بود چشاش از حدقه در بیاد با لکنت و استرس گفت
باید بهم بگیش
_ با دستاش صورت اتو قاب کرد
چیو بگم؟
اینکه دوست دارم و قلبمو بهت باختم؟ اینکه الان اون قلب برای تو میتپه رو بگمم؟ اینکه حاضرت برات ادم بکشم؟
اینکه بخاطرت تغیر کردم و دیگه علاقه ای از بودن با دختری به جز تورو ندارم؟ اره اینارو بهت بگم؟(نگاه عاشقانه به ات) واکنش کسایی که میخونن:(عووق)
ات که هم خوشحال بود هم متعجب دستشو رو گردن کوک حلقه کرد
کوک فاصلشونو به صفر رسوند و لباشو روی لبای ات قرار داد و باصدا میبوسید بعد از ۳ مین جدا شد
و اگه منم جوابم مثبت باشه؟
کوک ذوق زده اتو تو بغلش فشار داد و با صدای خوشحالی گفت
ما میشیم کاپل؟
لبخند ات با یاداوری چیزی محو شد
اما مامان وبابا
_اون با من بعدا چشمکی بهش زد و دوباره سر جاش نشست
منحرفان پارت بعدی یکم چیزه 🤧🫠🫠
بالاخره کوکی جونیم اعتراف کرد😀
ات پدصگ🔪🔪🤧😂
پارت بعد ۴۴۰ تایی شیم
۵۵لایک
۲۰ کامنت
میخواست از خیابون رد بشه که متوجه کوک شد
صداش زد
کووک
کوک تا اتو دید سریع به سمتش اومد ولی لبخندش با دبدن جیمین جاشو با اخم داد
_ این اینجا چیکار میکنه(عصبی)
به خدا تقصیر من نیست
ات از اون طرف خیابون برای هانا و جیمین بای بای کرد و رفتن سوار ماشین کوک شدن
چرا اومدی
_ انگاری پیش اون مرتیکه خیلی بهت خوش گذشته (پوزخند) ( دوستان این فقط فیکه خودم مث سگ روش کراشم)
کوووک اصلا به تو چه ربطی داره
_ چیی(عصبی)
تو که دوست پسرم نیستی برام غیرتی شی
_ داداشتم
اها اونوقت خواهر برادرا همو میبوسن؟
_ کوک نگاهشو به ات داد
نمیدونست چی بگه خب ات راست میگفت کمربندشو باز کرد و نزدیکش شد و تو ۳ سانتی صورتش رفت
سرشو نزدیک گوشش کرد و با صدای بم و جذابی لب زد
_ در هر صورت تو ماله منی ینی خیلی وقته پیش ماله من شدی
کوک تو منو دوست داری
_ شوک زده سرشو از گردنش بیرون اورد بهش نگاه کرد
چ چی میگی
پس چرا اینکارا رو میکنی
جونگکوک اتو دوست داشت ولی نمیتونست بهش اعتراف کنه از طرفیم میترسید جیمین اونو از چنگش در بیاره
کوک از روی صندلی خودش بلند شد و روی دکمه صندلی ات رو فشار داد تا صندلی بره عقب خودش روش خیمه زد
_ و اگه دوست داشته باشم؟
ات که نزدیک بود چشاش از حدقه در بیاد با لکنت و استرس گفت
باید بهم بگیش
_ با دستاش صورت اتو قاب کرد
چیو بگم؟
اینکه دوست دارم و قلبمو بهت باختم؟ اینکه الان اون قلب برای تو میتپه رو بگمم؟ اینکه حاضرت برات ادم بکشم؟
اینکه بخاطرت تغیر کردم و دیگه علاقه ای از بودن با دختری به جز تورو ندارم؟ اره اینارو بهت بگم؟(نگاه عاشقانه به ات) واکنش کسایی که میخونن:(عووق)
ات که هم خوشحال بود هم متعجب دستشو رو گردن کوک حلقه کرد
کوک فاصلشونو به صفر رسوند و لباشو روی لبای ات قرار داد و باصدا میبوسید بعد از ۳ مین جدا شد
و اگه منم جوابم مثبت باشه؟
کوک ذوق زده اتو تو بغلش فشار داد و با صدای خوشحالی گفت
ما میشیم کاپل؟
لبخند ات با یاداوری چیزی محو شد
اما مامان وبابا
_اون با من بعدا چشمکی بهش زد و دوباره سر جاش نشست
منحرفان پارت بعدی یکم چیزه 🤧🫠🫠
بالاخره کوکی جونیم اعتراف کرد😀
ات پدصگ🔪🔪🤧😂
پارت بعد ۴۴۰ تایی شیم
۵۵لایک
۲۰ کامنت
۲۱.۹k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.