فیک جونگکوک ارباب سختگیر
پارت:4
ویو ات:
-بلند شدم برم ی گوشه بشینم که پامو گذاشتم روی یه چیزی و رفت توی پام دیگه فقط سیاهی
ویو جونگکوک:
+منظورش از اینکه از تاریکی میترسید چی بود (یعنی از تاریکی میترسید🥸)
+چند ساعتی میشه اونجاست تا برم بهش سر بزنم
میخاستم برم ک هانا گفت:
علامت هانا×
×ددی نمیای تو اتاق
+کار دارم هانا برو تا منم بیام
×اما من میخام با تو برم (لوس)
+از دست تو هانا بیا تا بریم
+با خودم گفتم ولش کن باید خوب تنبیه بشه
رفتیم تو اتاق و هانا شروع کرد ب بوسیدنم گفتم:
+شیطون شدی و...(اینو با مغز منحرفت تصور کن📿 )
ویو جونگکوک
فردا صبح از خواب بیدار شدم و هانارو کنار خودم دیدم چند تاره موشو توی دستام گرفتم و شروع کردم ب اذیت کردنش تا بیدار بشه ک گفت:
×کای نکن (این کای اون کای نیستا)
+ابروهام تو هم رفت (کای کیه؟)
یهو چشماشو باز کرد مث کچ شده بود از ترس منم خودمو زدم ب اون راه
+صیح بخیر
×صبح توهم بخیر ددی
×میشه من امروز برم ی جایی
+کجا؟
×پیش دوستم
+پس ب بادیگاردم میگم ببرتت
×نه ممنون خودم میرم
+باشه
+پاشو دیگه بریم صبحونه بخوریم
×اوم بریم
ویو ات
-چشمام رو باز کردم دیدم هوا روشنه از پام خیلی خون رفته و درد میکنه خواستم برم دم در دیگه نتونستم و دوباره بیهوش شدم
ویو جونگکوک
+هانا رفت منم به بادیگاردم گفتم ک تعقیبش کنه
+یادم افتاد ک ات توی انباریه رفتم تا بهش بگم میتونه در بیاد
+درو باز کردم که دیدم......
شرط پارت بعد
لایک:۱۰
کامنت:۵
ویو ات:
-بلند شدم برم ی گوشه بشینم که پامو گذاشتم روی یه چیزی و رفت توی پام دیگه فقط سیاهی
ویو جونگکوک:
+منظورش از اینکه از تاریکی میترسید چی بود (یعنی از تاریکی میترسید🥸)
+چند ساعتی میشه اونجاست تا برم بهش سر بزنم
میخاستم برم ک هانا گفت:
علامت هانا×
×ددی نمیای تو اتاق
+کار دارم هانا برو تا منم بیام
×اما من میخام با تو برم (لوس)
+از دست تو هانا بیا تا بریم
+با خودم گفتم ولش کن باید خوب تنبیه بشه
رفتیم تو اتاق و هانا شروع کرد ب بوسیدنم گفتم:
+شیطون شدی و...(اینو با مغز منحرفت تصور کن📿 )
ویو جونگکوک
فردا صبح از خواب بیدار شدم و هانارو کنار خودم دیدم چند تاره موشو توی دستام گرفتم و شروع کردم ب اذیت کردنش تا بیدار بشه ک گفت:
×کای نکن (این کای اون کای نیستا)
+ابروهام تو هم رفت (کای کیه؟)
یهو چشماشو باز کرد مث کچ شده بود از ترس منم خودمو زدم ب اون راه
+صیح بخیر
×صبح توهم بخیر ددی
×میشه من امروز برم ی جایی
+کجا؟
×پیش دوستم
+پس ب بادیگاردم میگم ببرتت
×نه ممنون خودم میرم
+باشه
+پاشو دیگه بریم صبحونه بخوریم
×اوم بریم
ویو ات
-چشمام رو باز کردم دیدم هوا روشنه از پام خیلی خون رفته و درد میکنه خواستم برم دم در دیگه نتونستم و دوباره بیهوش شدم
ویو جونگکوک
+هانا رفت منم به بادیگاردم گفتم ک تعقیبش کنه
+یادم افتاد ک ات توی انباریه رفتم تا بهش بگم میتونه در بیاد
+درو باز کردم که دیدم......
شرط پارت بعد
لایک:۱۰
کامنت:۵
۵۷.۲k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.