احضار اهریمن (پارت ۱)
نام رمان: احضار اهریمن«پارت۱»
(اینجا چخبره چرا یهو همه جا تاریک شد ها)
یهو ی صدای مردی از پشت سرم اومد:میخوای خوش بگذرونیم
(منظورش از این حرف چی بود چون تاریکه نمیتونیم هیچ جارو ببینم
-:بیا ی بازی
(بازم اون صدا با ترس گفتم: چ.. چ.. ی . داری میگی.. ت . و کی ..هس.تی
/:لازم نیست بدونی من کیم ترس ک نداره تو هم بازی خوبی منی
(هرچی بیشتر حرف میزنه ترسناک تر میشه چرا زندگی من از این رو ب این رو شد چراا)
/: مطمعنی اشتباهی نکردی ک زندگیت اینجوری شده
(ها چی من ک بلند حرف نزدم چطور .. فهمید چی میگم..)
/:ب آسونی فهمیدم چی میگی
(ها داره الکی میگه چطور ممکنه)
/:چرا باید دروغ بگم دختر کوچولو ، وقت بازیهه
اروم گفتم :م. م .ن . ظورت . از بازی چیه
/:اجازه ندارم با عروسک کوچولوم بازی کنم
(دیگه واقعا دارم خودمو خیس میکنم:ت .ت .و. کی. ه .سی
/:من کسیم ک تو از خواب نازم بیدارم کردی و خودتو عروسک کوچولوم کردی
امکان نداره چطور ممکنه ک :تو ....
/:اره درست حدس زدی من :....
_________________________________________
ممنون میشم نظر بدین پارت ۲بدم یا ن
(اینجا چخبره چرا یهو همه جا تاریک شد ها)
یهو ی صدای مردی از پشت سرم اومد:میخوای خوش بگذرونیم
(منظورش از این حرف چی بود چون تاریکه نمیتونیم هیچ جارو ببینم
-:بیا ی بازی
(بازم اون صدا با ترس گفتم: چ.. چ.. ی . داری میگی.. ت . و کی ..هس.تی
/:لازم نیست بدونی من کیم ترس ک نداره تو هم بازی خوبی منی
(هرچی بیشتر حرف میزنه ترسناک تر میشه چرا زندگی من از این رو ب این رو شد چراا)
/: مطمعنی اشتباهی نکردی ک زندگیت اینجوری شده
(ها چی من ک بلند حرف نزدم چطور .. فهمید چی میگم..)
/:ب آسونی فهمیدم چی میگی
(ها داره الکی میگه چطور ممکنه)
/:چرا باید دروغ بگم دختر کوچولو ، وقت بازیهه
اروم گفتم :م. م .ن . ظورت . از بازی چیه
/:اجازه ندارم با عروسک کوچولوم بازی کنم
(دیگه واقعا دارم خودمو خیس میکنم:ت .ت .و. کی. ه .سی
/:من کسیم ک تو از خواب نازم بیدارم کردی و خودتو عروسک کوچولوم کردی
امکان نداره چطور ممکنه ک :تو ....
/:اره درست حدس زدی من :....
_________________________________________
ممنون میشم نظر بدین پارت ۲بدم یا ن
۷.۷k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.