• رویای شیرین •
• رویای شیرین •
پارت (۱)
ویو ا.ت
ساعت ۵ صبح آلارم گوشیش زنگ خورد ا.ت با حرص بلند شد و آلارم و خاموش کرد و گفت: توف تو این زندگی صبح به این زودی بلند شی بری شرکت قرقرای رئیست و بشنوی در آخرم با یه حقوق کم که هیج جاتو نمیگیری دهنتو ببنده ایششش
ویو به رفتن شرکت
•ا.ت : واییی خیلی دیر رسیدم امید وارم رئیس ...
•کوک : سرفه ای کرد و گفت خانوم ا.ت
•ا.ت با ترس برگشت و گفت : صص..صحبتون.. بب.بخیر آقای...جئون
•کوک : سریع تر اتاق من ...
•ا.ت : توی ذهنش یا خداا الان چیکار کنممم پوسدمم کندس و رفت سوار آسانسور شد که بره اتاق کوک وقتی رسید در زد
•ا.ت : ببخشید کارم داشتید
•کوک : سلامت و خوردی؟؟
•ا.ت : هممم ... ببخشید سلام
•کوک : چرا انقدر ترسیدی دخترر؟
•ا.ت : هااا من نه بابا نترسیدم و خنده ی ضایعه ای کرد
•کوک : پوکر فیس نگاهش میکرد این نگاهش باعث میشد ا.ت بیشتر از کوک بدش بیاد که کوک گفت : باید بریم سفر کاری
•ا.ت : ببخشید ... سفر کاری ؟
•کوک : آره سفر کاری توام باید بیای به عنوان کسی که زبان بلده به کارمون میای
•ا.ت سرش پایین بود که بعد حرف کوک سرشو بالا آورد و گفت : ببخشید آقای جئون ولی من وسیله استفاده نیستم که اینجوری حرف میزنی
•کوک : با ادب حرف بزنم قبول میکنی ؟
• ا.ت : متعجب نگاهشو داد به کوک و گفت ببخشید نه نه من منظورم این نبود
•کوک: چرا دقیقا منظورت همین بود •ا.ت : نه منظورم این نبود ( داد )
•کوک بلند شد و با دوتادستش محکم زد روی میز و گفت : چرا خانم ا.ت تو دقیقا منظورت همین بود ( داد)
•ا.ت : ... با چشایی که داره از حدقه میزنه بیرون به کوک نگاه کرد که یهو ....
پارت (۱)
ویو ا.ت
ساعت ۵ صبح آلارم گوشیش زنگ خورد ا.ت با حرص بلند شد و آلارم و خاموش کرد و گفت: توف تو این زندگی صبح به این زودی بلند شی بری شرکت قرقرای رئیست و بشنوی در آخرم با یه حقوق کم که هیج جاتو نمیگیری دهنتو ببنده ایششش
ویو به رفتن شرکت
•ا.ت : واییی خیلی دیر رسیدم امید وارم رئیس ...
•کوک : سرفه ای کرد و گفت خانوم ا.ت
•ا.ت با ترس برگشت و گفت : صص..صحبتون.. بب.بخیر آقای...جئون
•کوک : سریع تر اتاق من ...
•ا.ت : توی ذهنش یا خداا الان چیکار کنممم پوسدمم کندس و رفت سوار آسانسور شد که بره اتاق کوک وقتی رسید در زد
•ا.ت : ببخشید کارم داشتید
•کوک : سلامت و خوردی؟؟
•ا.ت : هممم ... ببخشید سلام
•کوک : چرا انقدر ترسیدی دخترر؟
•ا.ت : هااا من نه بابا نترسیدم و خنده ی ضایعه ای کرد
•کوک : پوکر فیس نگاهش میکرد این نگاهش باعث میشد ا.ت بیشتر از کوک بدش بیاد که کوک گفت : باید بریم سفر کاری
•ا.ت : ببخشید ... سفر کاری ؟
•کوک : آره سفر کاری توام باید بیای به عنوان کسی که زبان بلده به کارمون میای
•ا.ت سرش پایین بود که بعد حرف کوک سرشو بالا آورد و گفت : ببخشید آقای جئون ولی من وسیله استفاده نیستم که اینجوری حرف میزنی
•کوک : با ادب حرف بزنم قبول میکنی ؟
• ا.ت : متعجب نگاهشو داد به کوک و گفت ببخشید نه نه من منظورم این نبود
•کوک: چرا دقیقا منظورت همین بود •ا.ت : نه منظورم این نبود ( داد )
•کوک بلند شد و با دوتادستش محکم زد روی میز و گفت : چرا خانم ا.ت تو دقیقا منظورت همین بود ( داد)
•ا.ت : ... با چشایی که داره از حدقه میزنه بیرون به کوک نگاه کرد که یهو ....
۱.۳k
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.