سناریو درخواستی توشیکو
برای این بچه هم نوشتم ناراحت نشه😾🎀
.................................
چشمان یاقوت سبز توشیکو بر روی گلهای رز خفته در سپیدهپوش زمستان خیره ماند. گویی زمین، پیراهنی سپید و معصوم بر تن کرده بود و برف، بر حریر آن نقش میبست. موهایش که همچون گلبرگهای رز سرخ میدرخشید، زیر بارش آرام برف، نقرهای میشد. آرامشی عمیق، روحش را نوازش میداد.
ناگاه، حضور گرم دیگری را در کنار خود حس کرد. رنگوکو بود که طبق انتظار، در آن لحظه سرد، گرمای وجودش را به او هدیه آورده بود. توشیکو با گامهایی آرام به سوی او رفت و لبخندی بر لب نشاند. رنگوکو با صدایی گرم و دلنشین پرسید: "امروز ماموریت شیطان کشتن نداری؟" توشیکو سر تکان داد و پاسخ داد: "امروز، زمستان رو به جای شیاطین شکار کردم." رنگوکو لبخندی زد و گفت: "زمستون قشنگه، اما گرمای تابستان رو بیشتر دوست دارم." توشیکو با مهربانی گفت: "هر کس نظر خاص خودش رو داره."
........................
ریدمممم
هم کوتاهه
هم اینکه مثل سناریوی کیمیکو شد فقط با زمستون
عررررررر😭
.................................
چشمان یاقوت سبز توشیکو بر روی گلهای رز خفته در سپیدهپوش زمستان خیره ماند. گویی زمین، پیراهنی سپید و معصوم بر تن کرده بود و برف، بر حریر آن نقش میبست. موهایش که همچون گلبرگهای رز سرخ میدرخشید، زیر بارش آرام برف، نقرهای میشد. آرامشی عمیق، روحش را نوازش میداد.
ناگاه، حضور گرم دیگری را در کنار خود حس کرد. رنگوکو بود که طبق انتظار، در آن لحظه سرد، گرمای وجودش را به او هدیه آورده بود. توشیکو با گامهایی آرام به سوی او رفت و لبخندی بر لب نشاند. رنگوکو با صدایی گرم و دلنشین پرسید: "امروز ماموریت شیطان کشتن نداری؟" توشیکو سر تکان داد و پاسخ داد: "امروز، زمستان رو به جای شیاطین شکار کردم." رنگوکو لبخندی زد و گفت: "زمستون قشنگه، اما گرمای تابستان رو بیشتر دوست دارم." توشیکو با مهربانی گفت: "هر کس نظر خاص خودش رو داره."
........................
ریدمممم
هم کوتاهه
هم اینکه مثل سناریوی کیمیکو شد فقط با زمستون
عررررررر😭
۱.۷k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.