فیک shadow of death 🐢🕸فصل دوم پارت²
تهیونگ « وارد سالن شدم...همون موقع میهی با یونینگ از پله ها اومدن پایین و میهی با دیدن من جیغی کشید و دوید سمتم...
تهیونگ « روز بخیر لیدی...سلام یونینگ کوچولو...اوضاع چطوره میهی؟
راوی « یونینگ با دیدن تهیونگ دست و پا زد و میهی و تهیونگ فهمیدن میخواد بره بغل تهیونگ....به محظ اینکه تهیونگ بغلش کردم اخم کیوتش به لبخند تبدیل شد و از خوشحالی دستاشو به هم کوبید
تهیونگ « میهی بیا ببریش عمارت خودم...با همم کنار میایم..مگه نه یونینگ؟
میهی « ارباب کیم.. فعلا خدمه رفتار مشکوکی نداشتن و حال بانو و شازده کوچولو خوبه
راوی « میهی مامور مخفی دارک وب شده بود و به دستور جیمین و تهیونگ مراقب لونا و یونینگ بود تا اگه یه وقت اونا نبودن اون ازشون مراقبت کنه
تهیونگ « خوبه کارت عالی بود...لونا و جیمین کجان؟
میهی « ارباب پارک رفتن پیش لونا...
تهیونگ « خیلی خب بیا یونینگ رو بگیر...بابای وروجک
لونا « وقتی اومدم اتاق خودم اول رفتم یه دوش گرفتم و بعدش سمت کمد لباس هام رفتم...امشب جلسه کلی مافیا های کره بود و قرار بود همراه جیمین و تهیونگ بریم اونجا.. باید برای اونم یه لباس مناسب پیدا کنم...بعد از کلی گشت و گزار بالاخره یه لباس رو پسندیدم یه تیشرت سفید و شلوارک لی آبی که تور دار بود رو انتخاب کردم و داشتم موهامو شونه میکردم که جیمین تقه ای به در زد و وارد اتاق شد
جیمین « قبل از اینکه وارد اتاق لونا بشم در زدم و وقتی وارد اتاق شدم با یه الهه زیبایی روبه رو شدم...با دیدن من لبخندی زد و مشغول شونه کردن موهاش شد..سوتی از شدت زیباییش کشیدم و رفتم سمتش و گفتم : عادت داری همیشه بدرخشی؟
لونا « اونکه بله اما چند دقیقه پیش چراغام سوخته بود...یونینگ کو؟
جیمین « سپردمش دست میهی...شونه توی دست لونا رو گرفتم و دوباره نشوندمش روی صندلی و موهاشو آروم شونه کردم...
لونا « واوووو چه افتخاری...مافیای بزرگ پارک جیمین دارن موهامو شونه میکنن؟؟؟ خواب میبینم؟
جیمین « خیلی حرف میزنی ها...خیر بیداری و بنده به عنوان شوهر دارم به همسرم محبت میکنم..مشکلیه؟
لونا « نه عالیه...بعد از اینکه موهامو شونه کرد با ظرافت تمام موهامو دم اسبی بست...نگاهی به خودم توی آینه کردم و برای بار هزارم به خاطر داشتن از کائنات تشکر کردم...لبخند خرگوشی زدم و بلند شدم و بوسه کوتاهی روی لب هاش گذاشتم... مرسییییییی جیمیناااااااا...
جیمین « شیطونی نکن بیبی...
تهیونگ « اهممممممممم...یاآلله میخوام بیام تو حجابتون رو درست کنید کفتر های عاشق
جیمین « دلقک بازی در نیار بیا تو تهیونگ
لونا « ته ته خرسییییی
تهیونگ « با حرف جیمین پوزخندی زدم و به محظ اینکه در اتاق رو باز کردم لونا با سرعت پرید بغلم طوری که بزور تعادلم رو حفظ کردم و چند قدم عقب رفتم....
تهیونگ « روز بخیر لیدی...سلام یونینگ کوچولو...اوضاع چطوره میهی؟
راوی « یونینگ با دیدن تهیونگ دست و پا زد و میهی و تهیونگ فهمیدن میخواد بره بغل تهیونگ....به محظ اینکه تهیونگ بغلش کردم اخم کیوتش به لبخند تبدیل شد و از خوشحالی دستاشو به هم کوبید
تهیونگ « میهی بیا ببریش عمارت خودم...با همم کنار میایم..مگه نه یونینگ؟
میهی « ارباب کیم.. فعلا خدمه رفتار مشکوکی نداشتن و حال بانو و شازده کوچولو خوبه
راوی « میهی مامور مخفی دارک وب شده بود و به دستور جیمین و تهیونگ مراقب لونا و یونینگ بود تا اگه یه وقت اونا نبودن اون ازشون مراقبت کنه
تهیونگ « خوبه کارت عالی بود...لونا و جیمین کجان؟
میهی « ارباب پارک رفتن پیش لونا...
تهیونگ « خیلی خب بیا یونینگ رو بگیر...بابای وروجک
لونا « وقتی اومدم اتاق خودم اول رفتم یه دوش گرفتم و بعدش سمت کمد لباس هام رفتم...امشب جلسه کلی مافیا های کره بود و قرار بود همراه جیمین و تهیونگ بریم اونجا.. باید برای اونم یه لباس مناسب پیدا کنم...بعد از کلی گشت و گزار بالاخره یه لباس رو پسندیدم یه تیشرت سفید و شلوارک لی آبی که تور دار بود رو انتخاب کردم و داشتم موهامو شونه میکردم که جیمین تقه ای به در زد و وارد اتاق شد
جیمین « قبل از اینکه وارد اتاق لونا بشم در زدم و وقتی وارد اتاق شدم با یه الهه زیبایی روبه رو شدم...با دیدن من لبخندی زد و مشغول شونه کردن موهاش شد..سوتی از شدت زیباییش کشیدم و رفتم سمتش و گفتم : عادت داری همیشه بدرخشی؟
لونا « اونکه بله اما چند دقیقه پیش چراغام سوخته بود...یونینگ کو؟
جیمین « سپردمش دست میهی...شونه توی دست لونا رو گرفتم و دوباره نشوندمش روی صندلی و موهاشو آروم شونه کردم...
لونا « واوووو چه افتخاری...مافیای بزرگ پارک جیمین دارن موهامو شونه میکنن؟؟؟ خواب میبینم؟
جیمین « خیلی حرف میزنی ها...خیر بیداری و بنده به عنوان شوهر دارم به همسرم محبت میکنم..مشکلیه؟
لونا « نه عالیه...بعد از اینکه موهامو شونه کرد با ظرافت تمام موهامو دم اسبی بست...نگاهی به خودم توی آینه کردم و برای بار هزارم به خاطر داشتن از کائنات تشکر کردم...لبخند خرگوشی زدم و بلند شدم و بوسه کوتاهی روی لب هاش گذاشتم... مرسییییییی جیمیناااااااا...
جیمین « شیطونی نکن بیبی...
تهیونگ « اهممممممممم...یاآلله میخوام بیام تو حجابتون رو درست کنید کفتر های عاشق
جیمین « دلقک بازی در نیار بیا تو تهیونگ
لونا « ته ته خرسییییی
تهیونگ « با حرف جیمین پوزخندی زدم و به محظ اینکه در اتاق رو باز کردم لونا با سرعت پرید بغلم طوری که بزور تعادلم رو حفظ کردم و چند قدم عقب رفتم....
۱۰۹.۷k
۰۸ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.