نفرت و عشق 🖤❤️ ¹²

« ا.ت»
وقتی رسیدیم نشستیم روی یکی از میزا
هرچی نگاه میکردم شوکا و سوهو را نمی‌دیدم وا نکنه سرکارمون گذاشته
& ا.ت
+ .......
& ا.تتتت
+ ........
&‌ ا.تتتتتتتتتت
+ هااا چرا داد میزنی مثل آدم صدام کن
& والا هرچی صدات کردم جواب ندادی چیزه بیا غذا سفارش بدیم دیگه گشنمهههه
+ گشنمههه( اداشو در میاره)
& میزنمتا
+ اوکی اوکی بیا سفارش بدیم اول تو انتخاب کن من به شوگا زنگ بزنم ببینم چه کار می‌کنه
& (زیر لب میگه) داره با سوهو جونش خوش م بگذرونه🙄
+ چیزی گفتی
& ها نه نه زنگتو بزن دیگه
+ اوکی اوکی صبر کن الان میام
« مکالمه ا.ت و شوگا)
+الو کجایی تو
_بقل دست شویی هستیم
+اونجا چکار میکنین
_دلریم آماده میشیم که بیایم
+ مثلاً چرا دارین آماده میشین
_ خب مثلا اتفاقی همو دیدیم
+ آها اوکی بای
« پایان مکالمه»
رفتم پیش لیسا نشستم هنوز داشت غذا انتخاب میکرد
+ اوههه میخوای یک غذا انتخاب کنی دیگه
& هه آمدی خب من مرغ سوخاری میخورم
+ اوکی اونو بده بهم ببینم
..........
+ خب منم استیک میخورم
+ گارسوننن
# بله چه چیزی میل میکنید
+ من یک استیک با نوشانه کوکا
& منم یک مرغ سوخاری با ...... نوشابه اسپرایت
# بله چشم حدود یک ربع دیگه حاظر میشه
+& ممنون
گارسون رفت
« پنج دقیقه بعد»
اههه حوصله ام سر رفته هیچ حرفی هم بین منو لیسا رد و بدل نمیشه
+ اونی
& هوم
+ بیا باهم عکس بگیریم
& اوکی بیا بریم جلوی آینه
راوی
رفتن عکس گرفتن
وقتی نشستن ا.ت دید شوگا سوهو دارن از در میان ( لیسا پشتش به در هست بخاطر همین نمی‌بینه)
ا.ت
یک دفعه سرمو از گوشی آوردم بیرون چشمم به سوهو و شوگا خورد که داشتن از در می آمدن
اههه چقدر خوشتیپ شدن
که..........

اسلاید بعد عکسی که ا.ت و لیسا گرفتن