Part (6)
Part (6)
+ بگو چکارم داری ؟
_ میگم میخواستم ی سوال ازت بپرسم ؟
+ بپرس
_ تو سفر کردن رو دوست داری ؟
+ آره خیلی اما چرا این سوال رو میپرسی ؟
_ هفته ی بعد میخوایم با بچه ها بریم سفر میخوام تو و جونگین هم بیاین
+ من شاید بیام اما جونگین رو نمیدونم اصلا اگه جونگین نیاد منم نمیام
_ میشه بری به جونگین زنگ بزنی
+ زنگ میزنم اما فکر نکنم با کاری که باهاش کردی بیاد
☆☆☆☆☆☆☆☆مکالمه جونگین و فلیکس
& سلام لیکسی
+ سلام آی ان میخواستم ی چیزی بهت بگم
& بگو میشنوم
+ من میخوام با بچه ها برم سفر تو هم میای ؟
& کدوم بچه ها ؟؟
+ خب هیونجین و دار و دستش
& نه نه من با اونا هیچ جا نمیام
+ باشه خب فعلا خداحافظ
& خداحافظ
☆☆☆☆☆☆☆☆ پایان مکالمه جونگین و فلیکس
_ خب چی شد ؟
+ تا اسم شما رو شنید گفت که نمیاد واقعا فکر کردی با اون کاری که باهاش کردی حاضر میشه باهات بیاد جونگین نمیاد پس منم نمیام
_ فلیکس صبر کن
فلیکس به حرف هیونجین گوش نداد و به اتاقش رفت
فردا صبح
جونگین نشسته بود ی گوشته حیاط مدرسه منتظر فلیکس اما با دیدن هیونجین پا به فرار گذاشت ولی هیونجین نگذاشت از اونجا بره و گرفتش باهم نشستن رو صندلی
_ ببین جونگین کارت دارم
& زود حرفت رو بزن کار دارم
_ من به خاطر اون کارم ازت معذرت میخوام
جونگین از حرفی که هیونجینن زد تعجب کرد و گفت
& نمتونم باور کنم که قلدر مدرسه داره از من عذر خواهی میکنه
_ من رو میبخشی ؟؟
& امممم باشه اشکالی نداره
_ خوشحال شدم حالا باهامون میای سفر ؟
& نمیدونم
_ لطفا بیا چون اگه تو نیای فلیکس هم نمیاد
& باشه میام
_ خوبه پس برو به فلیکس بگو
& باشه
جونگین رفت پیش فلیکس و گفت
& فلیکس منم باهاتون به اون سفر میام
+ هااا ؟؟
چی شد که نظرت عوض شد ؟
& خب راستش هیونجین اومد پیشم و ازم عذر خواهی کرد
+ جدی ؟ خیلی ممنونم
& چرا تشکر میکنی ؟
+ چون باهامون به اون سفر میای
هفته بعد
همه در حال آماده شدن بودن و توی خونه ی فلیکس و هیونجین جمع شده بود
٪ خب هیونگ کی حرکت میکنیم
_ الان میریم
همه سوار ماشینا شودن
توی یکی از اون ماشینا هیونجین و فلیکس و لینو و جونگین سوار شدن
توی اون یکی ماشین هم چان و هان و سونگمین و چانگبین
و شروع به حرکت کردن
بعد از چند ساعت به مقصد رسیدن
(پایان پارت 6 )
+ بگو چکارم داری ؟
_ میگم میخواستم ی سوال ازت بپرسم ؟
+ بپرس
_ تو سفر کردن رو دوست داری ؟
+ آره خیلی اما چرا این سوال رو میپرسی ؟
_ هفته ی بعد میخوایم با بچه ها بریم سفر میخوام تو و جونگین هم بیاین
+ من شاید بیام اما جونگین رو نمیدونم اصلا اگه جونگین نیاد منم نمیام
_ میشه بری به جونگین زنگ بزنی
+ زنگ میزنم اما فکر نکنم با کاری که باهاش کردی بیاد
☆☆☆☆☆☆☆☆مکالمه جونگین و فلیکس
& سلام لیکسی
+ سلام آی ان میخواستم ی چیزی بهت بگم
& بگو میشنوم
+ من میخوام با بچه ها برم سفر تو هم میای ؟
& کدوم بچه ها ؟؟
+ خب هیونجین و دار و دستش
& نه نه من با اونا هیچ جا نمیام
+ باشه خب فعلا خداحافظ
& خداحافظ
☆☆☆☆☆☆☆☆ پایان مکالمه جونگین و فلیکس
_ خب چی شد ؟
+ تا اسم شما رو شنید گفت که نمیاد واقعا فکر کردی با اون کاری که باهاش کردی حاضر میشه باهات بیاد جونگین نمیاد پس منم نمیام
_ فلیکس صبر کن
فلیکس به حرف هیونجین گوش نداد و به اتاقش رفت
فردا صبح
جونگین نشسته بود ی گوشته حیاط مدرسه منتظر فلیکس اما با دیدن هیونجین پا به فرار گذاشت ولی هیونجین نگذاشت از اونجا بره و گرفتش باهم نشستن رو صندلی
_ ببین جونگین کارت دارم
& زود حرفت رو بزن کار دارم
_ من به خاطر اون کارم ازت معذرت میخوام
جونگین از حرفی که هیونجینن زد تعجب کرد و گفت
& نمتونم باور کنم که قلدر مدرسه داره از من عذر خواهی میکنه
_ من رو میبخشی ؟؟
& امممم باشه اشکالی نداره
_ خوشحال شدم حالا باهامون میای سفر ؟
& نمیدونم
_ لطفا بیا چون اگه تو نیای فلیکس هم نمیاد
& باشه میام
_ خوبه پس برو به فلیکس بگو
& باشه
جونگین رفت پیش فلیکس و گفت
& فلیکس منم باهاتون به اون سفر میام
+ هااا ؟؟
چی شد که نظرت عوض شد ؟
& خب راستش هیونجین اومد پیشم و ازم عذر خواهی کرد
+ جدی ؟ خیلی ممنونم
& چرا تشکر میکنی ؟
+ چون باهامون به اون سفر میای
هفته بعد
همه در حال آماده شدن بودن و توی خونه ی فلیکس و هیونجین جمع شده بود
٪ خب هیونگ کی حرکت میکنیم
_ الان میریم
همه سوار ماشینا شودن
توی یکی از اون ماشینا هیونجین و فلیکس و لینو و جونگین سوار شدن
توی اون یکی ماشین هم چان و هان و سونگمین و چانگبین
و شروع به حرکت کردن
بعد از چند ساعت به مقصد رسیدن
(پایان پارت 6 )
۴.۸k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.